در پی تغییر نام فیسبوک به متا، خبرهایی نیز درباره هجوم مردم برای خرید زمینهای دیجیتال به گوش میرسید. سرمایهگذاران شروع کردند به خرید قطعهزمینهایی در فضای سایبری، گاهی بهقیمت میلیونها دلار، گویی واقعاً باور داشتند که تپههای متاورس مملو از طلاست. لابد سودی در کار بود، وگرنه چه دلیلی داشت که اینهمه آدم برای سرمایهگذاری در آنجا صف بکشند؟
از طرفی، زبانی که ما برای توصیف این فناوری جدید به کار بردهایم ـ و طوری از آن سخن گفتهایم که انگار فقط یک متاورس وجود دارد و آن هم فضایی است محدود که بهزودی رشد و توسعهاش متوقف میشود ـ به پنهانکردن این واقعیت کمک کرده که وضعیت کنونی ما شباهت بسیاری دارد به ماجرای دسترسی زودهنگام به بازیهای ویدیویی و کلاهبرداری معروف «بالا ببر و بفروش».
داستان
فقط چند ماه از تغییر نام فیسبوک میگذرد اما در همین مدت کوتاه گفتوگوها درباره «متاورس» تأثیر قابلتوجهی از این اتفاق گرفتهاند. برای مثال، تقریباً همه طوری درباره متاورس حرف میزنند که انگار فقط همین «یک متاورس» را داریم ــ این امر در مورد «اینترنت» صادق است، ولی نه لزوماً درباره متاورس. برای مثال، سرویسهای هورایزن وُردز (Horizon Worlds) متا و مش (Mesh) مایکروسافت صرفاً دو برنامه جداگانه واقعیت مجازی هستند و ربطی هم به یکدیگر ندارند.
این ابهامهای زبانی ممکن است برایمان دردسر درست کنند. مثلاً وقتی شرکتی ادعا میکند که فلان برنامه واقعیت مجازی، بازی ویدیویی یا پلتفرم اجتماعیاش بخشی از «متاورس» است، ممکن است چنین تصور شود آن برنامه لاجرم در مسیر این دورنمای تیرهوتار واقع شده است. ماجرا تقریباً مثل این است که بگوییم: واقعیت افزوده آینده است و عینک گوگل یک محصول واقعیت افزوده است، بنابراین عینک گوگل آینده است.
اکنون همهجا، از وبسایتهای طرفدار رمزارزها گرفته تا وبسایتهای معتبر خبری، شاهد انتشار مطالبی هستیم که با یک ساختار ضمنی مشترک، بهنحوی دارند ماجرای «رونق زمینهای مجازی» یا فروش ۲/۴ میلیون دلاری یک زمین ۱۱۶ قطعهای در دیسنترالند (Decentraland) را برجسته میکنند. سرمایهگذاران هم وارد کار شدهاند و دارند میلیونها دلار پول صرف خرید این زمینها میکنند. مدیران گروه متاورس (Metaverse Group)، شرکتی که خود را مشاور «املاک مجازی» معرفی میکند، خرید زمین در «متاورس» را با خرید زمین در منهتن قدیم (پیش از آبادانی و رونق فعلیاش) مقایسه میکنند.