چکیده: موج اخیر افشاگران و مخالفان سایبری حکومتها، از جولیان آسانژ تا ادوارد اسنودن، علیه نظارت اعلام جنگ کردهاند. در این حرکت شفافیت یک هدف سیاسی قابل وصول شمرده میشود که میتوان آن را در لحظههای شبهمسیحایی افشاگری بهشکلی حی و حاضر عرضه داشت. حرف اصلی مطلب پیشِ رو این است که پروژه انتشار اسناد طبقهبندیشده، علیرغم وعده ترقیخواهانهای که میدهد، بیشتر با مجاز ادبی «برادر بزرگ» اورول که نماینده عصر جنگ سرد است همخوانی دارد تا با جغرافیای پیچیده نظارت در جهان امروز ما. «منطق افشا و درزِ» اطلاعات با متهمکردن دولت فدرال ایالات متحده، در مقام عامل اصلی نظارت، این نکته را مستور میسازد که نظارت (surveillance) در جهان امروز عمدتاً بهدست بخش خصوصی و در قالب نظارت بر دادهها (dataveillance) صورت میگیرد. با این اوصاف، چه راهی برای فکرکردن به این بتواره جدید شفافیت داریم؟ آیا میتوان آن را علامت نوعی تنبیه برای میلِ نظارتشدن دانست، میل به اینکه دائماً دیده شویم و موضوع نظر باشیم؟ ادعای من این است که درک معنای «جامعه نمایشیِ» موردنظر برنارد هارکورت در گرو تفسیری خاص از مفهوم راز است. رازها را نباید امور سری موقتی دانست که میتوان و باید بدون تمایز قائلشدن میان آنها کمر به افشایشان بست؛ رازها را باید پایگاه عاملیت دانست. از این منظر، هرگونه وعده رهاییبخش منوط به حقِ داشتن راز است، حقِ جوابندادن و تعلقنداشتن.