همین واژه رایانه خیلی از مشتریها را میترساند، برای همین ما هم حواسمان هست که حتیالمقدور از این واژه استفاده نکنیم.
رییس بخش الکترونیک شرکت مَتل
مقدمه
فناوری همهجا هست؛ سر کار، خانه، فضاهای استراحت. فناوری مسلماً چیز جدیدی نیست، اتومبیل و تلفن (و غیره) مدتهاست که در کنار ما هستند. بحث ما پیرامون ظهور پدیدهای است که بعضاً «فناوری نو» نامیده میشود و آشناترین نمونه آن هم رایانههای شخصی هستند. اجتناب برخی افراد از فناوریهای نو باعث شکلگیری مفهومی بهنام «فناوریهراسی» یا «رایانههراسی» شده است (از نظر ما، این دو اصطلاح مترادف هستند). درواقع، مفهوم رایانههراسی زمانی خود را نمایان میکند که دو عامل اضطراب و نگرش، یا دقیقتر بگوییم، اضطراب رایانهای و نگرش رایانهای با هم تلفیق میشوند. مقاومت در برابر فناوریهای جدید در قالب اجتناب از رایانهها بهخوبی مورد بررسی قرار گرفته و شواهد زیادی برای آن ثبتوضبط شده است. اصطلاح «فناوریهراس» یا «رایانههراس» به کسانی اطلاق میشود که امکان و فرصت استفاده از رایانه را دارند، ولی [تعمداً] از بهکاربردن آن امتناع میورزند. فناوریهراسی از دیدگاه کلاسیک هراس محسوب نمیشود، ولی شباهتهای سببشناختی و «درمانی» فراوان آن با هراسهای کلاسیک دیگر (مثل هراس از مکانهای باز) اطلاق عنوان «فناوریهراسی» را توجیه میکند. فناوریهراسی ارتباطی با ترسهای [معقولی] مثل واهمۀ ازدستدادن شغل یا دغدغه آثار زیانبار پرتوهای صفحه نمایش ندارد، بلکه نوعی پاسخ عاطفی و نگرشیِ منفی به فناوری است که به اذعان شخصِ فناوریهراس، نامعقول است. طبق برآوردها، بهطور متوسط چیزی بین یکچهارم تا یکسوم مردم کشورهای صنعتی کمابیش فناوریهراس محسوب میشوند. اوایل چنین پنداشته میشد که فناوریهراسی پدیدهای است گذرا که در میان مسنترهایی که در مدرسه با فناوری آشنا نشدهاند شایعتر است. اما اعتبار این فرضها رفتهرفته زیر سؤال میرود. مثلاً مطالعهای نشان داده است که با ورود رایانهها به مدارس، اضطراب رایانهای در میان بچههای کمسنوسال روزبهروز شایعتر میشود. مطالعه دیگری نشان داده است که افراد بالای پنجاه سال اضطراب کمتری نسبت به افراد زیر سی سال دارند. بهعبارت دیگر، تجربه کار با رایانه، اضطراب را کمتر که نمیکند هیچ، بیشتر هم میکند. فناوریهراسی، بهجز سن، همبستههای جمعیتشناختی دیگری هم دارد که در ادامه مورد بحث قرار میگیرند. در این بین، به عامل جنسیت توجه ویژهای خواهیم کرد، زیرا همانطور که خواهیم دید تفاوتهای جنسیتی در فناوریهراسی بسیار شایع هستند و میتوانند بینش عمیقتر و دقیقتری از تبیین روانشناسانه این پدیده در اختیارمان قرار دهند. فناوریهراسی به رایانهها محدود نمیشود. برای مثال، پژوهشی نشان داد که نصب دوربین فیلمبرداری در کلاسهای آموزش زبان دوم (فرانسوی) موجب افزایش اضطراب دانشآموزان و افت فراگیری واژهها میشود. به هر حال، رایانهها پرکاربردترین جنبه فناوری نو بهشمار میآیند و عمده تمرکز ما هم بر روی آنها خواهد بود.
یک تعریف مقدماتی از اضطراب رایانهای که جنبه عاطفی فناوریهراسی در آن مشهود باشد عبارت است از انتظار نامعقولی از ترس که هنگام تصور استفاده از رایانه (یا هنگام استفاده از آن) در فرد ایجاد میشود و نتیجهاش خودداری فرد از استفاده از رایانه یا به حداقل رساندن آن است
سال 1970، رابرت لی با انجام اولین پیمایش ملی در آمریکا نشان داد که نگرشهای منفی نسبت به فناوریهای نو در این کشور رو به رشد است. تقریباً سه دهه بعد، شرکت موتورلا از شرکت تحقیقاتی موری (MORI) خواست پیمایش مشابهی در بریتانیا در رابطه با میزان استفاده آنها از فناوری اطلاعات (IT) و نگرششان نسبت به آن انجام دهد. گزارش موری (در سال 1996) مشخص کرد که 49 درصد بریتانیاییها اصلاً از رایانه استفاده نمیکنند، 43 درصد از هیچ شکلی از فناوری نو (اعم از تلفن همراه، بازی رایانهای و …) استفاده نمیکنند، 85 درصد اسم اینترنت به گوششان خورده است، ولی فقط 17 درصد از آن استفاده میکنند. همچنین، از بین کسانی که بهرغم آشنایی با اینترنت از آن استفاده نمیکنند، فقط یکچهارم بیعلاقگی را دلیل استفادهنکردنشان ذکر کردند. بهعبارت دیگر، بیش از نصف بریتانیاییها به اینترنت علاقه دارند، ولی از آن استفاده نمیکنند. دادههایی از این دست نشان میدهند که چگونه عوامل روانشناختی، مثل اضطراب یا نگرش منفی، افراد علاقهمند را از بهکارگیری فناوری نو بازمیدارند. هدف ما شناسایی منشأ و همبستههای این عوامل روانشناختی است. مولدافسکی و کوان با تأکید بر اهمیت این موضوع میگویند: «کاستن مقاومت نسبت به فناوری رایانه اهمیتی مضاعف پیدا کردهاست.» پس اولین قدم ما تعریف فناوریهراسی است.
تعریف فناوریهراسی
پژوهش واینبرگ و فیوراست (سال 1984) روی دو گروه دانشجویان دانشگاه و بازاریها نشان داد که 25 درصد افراد هر دو گروه علائم خفیفی از فناوریهراسی دارند و 5 درصدشان بهشدت و تا حد بروز واکنشهای فیزیولوژیک (مثل تهوع، سرگیجه و فشار خون بالا) فناوریهراس هستند. مطالعه چهارساله دیگری بر روی 500 دانشجو و مدیر شرکت مشخص کرد که تقریباً یکسوم آنها فناوریهراسی دارند. مارکی و همکاران (سال 1994) به این نتیجه رسیدند که هر چقدر رتبه یک مدیر بالاتر باشد، رایانههراسی شدیدتری دارد. فناوریهراسی شدید در جمعیتهای آماری متنوعی مثل دانشجویان و مأموران نیروی انتظامی نیز بهچشم میخورد. نتایجی از این دست کاملاً معمول هستند و در دهه اخیر کمابیش بدون تغییر ماندهاند. در بیشتر این مطالعات، چیزی بین یکچهارم تا یکسوم جمعیت آماری تحت عنوان فناوریهراس ثبت شدهاند. طبق نتایج مطالعه روزِن و مگوایر، این نسبت در میان دانشجویان به 50 درصد هم میرسد. بهگفته آنها، بیشتر این دانشجویان فناوریهراسی شدید ندارند، ولی «لازم به ذکر است که بخش قابلتوجهی از مردم بهطورکلی با رایانهها و فناوریهای رایانهای راحت نیستند و ترجیحشان این است که حتیالمقدور از آنها دوری گزینند. درست است که این افراد به معنای کلاسیک کلمه «هراس» ندارند، ولی در معرض خطر باخت نبردی بزرگ در انقلاب فناورانه هستند.»
فناوریهراسی تعاریف گوناگونی دارد، ولی تعریف جِی بیشتر از بقیه بهکار برده میشود. جی (سال 1981) فناوریهراسی را اینگونه تعریف کرده است:
1. خودداری از گفتگو در مورد رایانهها یا حتی فکرکردن به آنها.
2. ترس یا اضطراب نسبت به رایانهها.
3. تفکرات خصمانه یا پرخاشگرانه در مورد رایانهها.
بدین اعتبار، جی با تشخیص مؤلفههای رفتاری، عاطفی و نگرشیِ فناوریهراسی، حوزه تحقیق آن را گستردهتر کرده است. روزن و ویل (سال 1990) تعریف جدیدتری از فناوریهراسی ارائه کردهاند:
1. اضطراب در مورد تعامل فعلی یا آتی با رایانهها یا فناوریهای مرتبط.
2. نگرشهای کلی منفی نسبت به رایانهها، کارکردشان یا اثرات اجتماعی آنها. و/یا
3. شناختهای منفی بارز یا گفتوگوهای درونی خودانتقادگرانه هنگام تعامل واقعی با رایانه یا تصور تعامل آتی با آن.
برچسب رایانههراس (یا فناوریهراس) به طیف نسبتاً گستردهای قابل اطلاق است: از آنهایی که در همه ابعاد واکنشهای جدی و شدید دارند، تا آنهایی که فقط در یک بُعد ناراحتی خفیف دارند.
تعریف اخیر بهخوبی نشان میدهد که فناوریهراسی میتواند پدیدهای کاملاً بارز باشد، حتی در کسانی که عملاً از رایانهها استفاده میکنند (بعدتر به این موضوع بازمیگردیم). روزن و همکاران سه دسته فناوریهراس تعریف میکنند. دسته اول «کاربران معذب» هستند که بهدلیل نداشتن دانش کافی درباره رایانهها و استفاده بهینه از آنها اندکی مضطرب هستند. دسته دوم «رایانههراسان شناختی» هستند که ظاهری آرام، خونسرد و آسوده دارند، ولی از درون مدام دارند خودشان را با شناختهای منفی بمباران میکنند («من از همه کارهایم میمانم»، «همه بهجز من میدانند دارند چهکار میکنند» و…). دسته سوم «رایانههراسان مضطرب» هستند که هنگام استفاده از رایانه کاملاً علائم کلاسیک اضطراب بروز میدهند (عرقکردن کف دست، تپش قلب و غیره). دقت کنید که این سه دسته از حیث نحوه واکنششان هنگام استفاده از رایانه متمایز میشوند. اینطور نیست که همه فناوریهراسها همیشه از عامل اضطرابشان فرار کنند. اضطراب زیاد میتواند به اجتناب منجر شود، ولی در عین حال ممکن است باعث ضعف عملکرد هم بشود.
اضطراب رایانهای
رایانهها میتوانند از جنبههای زیادی تهدیدآمیز بهنظر برسند. راب (سال 1981) اضطراب رایانهای را اینگونه تعریف کردهاست: شکلی از اضطراب وضعیتی1 که در آن رایانه برای شخص حکم یک محرک تهدیدآمیز را دارد. درواقع، بسیاری از پرسشنامههای مربوط به اضطراب رایانهای حاوی پرسشنامههایی در مورد اضطراب وضعیتی نیز هستند و این نشان میدهد که اضطراب رایانهای حالت خاصی از اضطراب وضعیتی است. بر همین اساس، پژوهش روی اضطراب بهسمت رایانهها هم کشیده شده است تا اضطراب رایانهای را هم توصیف کند. بهنظر راب، اضطراب رایانهای برهمکنشی میان اضطراب وضعیتی و اضطراب خصلتی2 است و شدت آن در یک فرد میتواند در طول زمان تغییر کند، ولی درجه این تغییر (لااقل تا حدی) بستگی دارد به شدت اضطراب خصلتی او. با توجه به تعریف فناوریهراسی، اضطراب رایانهای میتواند جزء لاینفکی از فناوریهراسی باشد. البته اضطراب و ترس همیشه رابطه صریح و سرراستی با هم ندارند.
اضطراب رایانهای یا ترس؟
سیورت و همکاران اضطراب و ترس را متمایز میدانند. بهنظر آنها، اضطراب حالت اغراقآمیزی از ترس است که رفتارهای تدافعی متنوعی را مثل علائم جسمی، بیمناکی هوشیارانه یا درهمریختگی برمیانگیزد، درحالیکه ترس معلول واقعیتهای خارجی یا عوامل محیطی است. مارِر (سال 1983) اضطراب رایانهای را اینگونه تعریف کردهاست:
ترس یا بیمی که هنگام تصور پیامدهای استفاده از فناوری رایانه، یا هنگام استفاده واقعی از آن بهسراغ فرد میآید. فرد، بهدلیل ترس از تعامل با رایانه، دچار حالت [اضطراب رایانهای] میشود، علیرغم اینکه [میداند] رایانه هیچ تهدید واقعی و مستقیمی برای او محسوب نمیشود.
مارِر و سایمنسون (سال 1984) در «نامعقول» دانستن اضطراب رایانهای با هم توافق دارند:
درست است که استفاده از رایانه با ترسهای معقولی (مثل از دست دادن شغل یا قرارگرفتن در معرض پرتوهای مضر صفحه نمایش) پیوند خورده است، ولی ترسهای موردنظر ما در این تحقیق [درباره اضطراب رایانهای] ترسهایی هستند که میشود «نامعقول» تلقیشان کرد.
بدین ترتیب، سیورت و همکاران اضطراب و ترس را دو مقوله متمایز قلمداد میکنند، درحالیکه مارِر اضطراب را بهصورت نوعی ترس تعریف میکند. هاوارد هم با تأکید بر نامعقول بودن اضطراب با مارِر همعقیده است. او اضطراب رایانهای را اینطور تعریف میکند: «ترس از تعامل قریبالوقوع با رایانه که مناسبتی با تهدید واقعی آن ندارد.» در این تعریفها، اضطراب رایانهای ترس نامعقولی است که رایانه در شخص القا میکند. به این اعتبار، اضطراب و ترس همبستگی دارند و تنها وجه تمایزشان در این است که کدام ترس معقول است، کدام نه. مارر و سایمنسون بحثشان را با فهرستی از تظاهرات رفتاری این «ترسهای نامعقول» ادامه میدهند. رفتارهای زیر مشخصههای اضطراب رایانهای تلقی میشوند:
1. دوری از رایانهها و بهطورکلی هر فضایی که در آن رایانه هست.
2. احتیاط بیش از حد در مواجهه با رایانهها.
3. اظهارنظرهای منفی در مورد رایانهها.
4. تلاش برای کمکردن کاربردهای ضروری رایانهها.
کیبل و هَمر با تأکید بر اهمیت این تمایز، مقاومت کارکنان به رایانهایشدن (computerization) محیط کارشان را بیشتر به اضطراب رایانهای نسبت میدهند تا ترس. بهنظر آنها، کارکنان «وقتی مجبور به یادگیری نحوه استفاده از تجهیزات فنی پیچیده میشوند، اضطراب به سراغشان میآید». رونِر و سایمنسون (1981) هم اضطراب رایانهای را بر اساس چگونگی تأثیر اضطراب بر رفتار متعاقب فرد تعریف میکنند:
ترکیبی از ترس، بیم و امید که هنگام تصمیمگیری برای استفاده از رایانه یا هنگام استفاده واقعی از آن بهسراغ فرد میآید. این احساسها باعث میشوند که وقتی فردِ رایانههراس در دوراهی استفادهکردن یا نکردن از رایانه قرار میگیرد، در بیشتر موارد تصمیم به استفادهنکردن بگیرد.
تعریف فوق با توصیف اضطراب بهصورت هیجان ثانویهای ناشی از ترکیب خاصی از هیجانهای اولیه، مثل انتظار و ترس، سازگاری دارد. بدین اعتبار، اضطراب بهمثابه نوعی انتظار ترس تعبیر میشود. یعنی فرد ممکن است پیش از تعامل مضطرب باشد و در عین حال، هنگام تعامل هم ترسان و مضطرب (از ادامه تعامل). پس یک تعریف مقدماتی از اضطراب رایانهای که جنبه عاطفی فناوریهراسی در آن مشهود باشد عبارت است از:
انتظار نامعقولی از ترس که هنگام تصور استفاده از رایانه (یا هنگام استفاده از آن) در فرد ایجاد میشود و نتیجهاش خودداری فرد از استفاده از رایانه یا به حداقل رساندن آن است.
بهنظر میرسد این تعریف ضمن بهرهگیری از عصاره نظرات نویسندگان مذکور، تأکیدی هم دارد بر ماهیت نامعقول وضعیت عاطفی منفی و امکان وجود آن در کسانی که عملاً از رایانهها استفاده میکنند. بهرغم اختلافات جزئی سر تعریفها، تحقیقات بسیاری روی اضطراب رایانهای انجام شده و معلوم شده است که پدیدهای است تا حد زیادی همهگیر.
همبستههای اضطراب رایانهای
محققان زیادی سعی کردهاند به این پرسش پاسخ دهند که اصولاً چرا یک رایانه باید باعث اضطراب شود؟ برخی از دلایل شناساییشده عبارتند از: احساس از دست دادن کنترل، ترس از ارزیابی منفی و ناآشنابودن با زبان ماشینها. راب (سال 1981) از اولین کسانی بود که روی این موضوع تحقیق کرد و دریافت که تجربه کار با رایانه، تحصیلات دانشگاهی و جنسیت از همبستههای اضطراب رایانهای هستند. بهطور متوسط، بیشترین میزان اضطراب رایانهای در زنانی دیده میشود که تجربه رایانهای کمتری دارند و در رشتههای دانشگاهی غیرعلمی تحصیل کردهاند. راب همچنین تفاوتهای جنسیتی دیگری هم شناسایی کرد: در مردان، تجربه رایانهای، اضطراب خصلتی و اضطراب ریاضیاتی3 همگی از همبستههای اضطراب رایانهای بودند و در این بین اضطراب خصلتی بیشترین درجه همبستگی را داشت. ولی در زنان، فقط تجربه رایانهای و اضطراب ریاضیاتی با اضطراب رایانهای همبستگی داشتند. نتایج ضد و نقیضی درباره رابطه میان اضطراب رایانهای و متغیرهای جمعیتشناختی در دست است. برای مثال، سیورت و همکاران نشان دادند که هیچ رابطهای میان اضطراب رایانهای و سن، جنسیت و تحصیلات وجود ندارد. اکنون به بررسی مفصل این متغیرها میپردازیم.
اضطراب رایانهای و تحصیلات
دستکم بهلحاظ نظری گمان بر این است که اضطراب به فراگیری نحوه کار با رایانه ضربه میزند. اما، همانطور که ترکزاده و آنگولو هم اشاره کردهاند، بیشتر تحقیقات در این زمینه، بهجای بررسی عواقب اضطراب رایانهای، روی همبستهها یا علتهای آن تمرکز کردهاند. بهطورکلی، اضطرابِ زیاد میتواند عملکرد شخص را مختل کند. افراد مضطرب تواناییهای شناختی خود را صرف تلاشهای بیهوده و نامرتبطی مثل نگرانی در مورد عملکردشان میکنند. بنابراین، با توجه به محدود بودن ظرفیت سیستم حافظه کاری4، این افراد کارهایشان را بیشتر طول میدهند، ولی لزوماً خطاهایشان بیشتر از بقیه نیست. پس ضروری است که ملاکی برای ارزیابی تأثیر اضطراب بر عملکرد تعیین شود.
مارکولیدس با بررسی تعدادی از متغیرهای مؤثر بر کسب مهارتهای رایانهای نتیجه گرفت که اضطراب رایانهای متغیر مهمی در پیشبینی کسب مهارتهای رایانهای است (اضطراب بیشتر باعث کاهش مهارت میشود). البته نتایج تحقیقات در این زمینه با هم سازگاری ندارند، اما شاید بتوان گفت دلیل اینکه شدت اضطراب همیشه بهدرستی میزان یادگیری کار با رایانهها را پیشبینی نمیکند این است که جنس کارها و نیز سطح اضطراب افراد متفاوتند. چهبسا یک فرد مضطرب بهخوبیِ یک فرد غیرمضطرب از عهده انجام یک کار رایانهای بربیاید. تفاوت زمانی ایجاد میشود که یک اتفاق پیشبینینشده یا ناشناخته رخ دهد. بهعلاوه، ابهام شدید پیغامهای خطا هم وضعیت را برای بیشتر کاربران بغرنجتر کرده است.
اشخاص مضطرب شاید از عهده انجام کارهای معدودی بربیایند، ولی بیصبرانه منتظرند که هرچه زودتر کارشان را با رایانه تمام کنند (البته اگر بهکل از آن اجتناب نکنند). حتی آنهایی که اضطراب رایانهای خفیفی دارند ممکن است در مواجهه با تجربههای جدید رایانهای مضطربتر شوند. بنابراین، رابطه علیتی میان اضطراب رایانهای و عملکرد نامشخص است. مولدافسکی و کوان در مقاله مروریشان (در سال 1994) درباره رابطه میان اضطراب رایانهای و عملکرد ضعیف اینطور نوشتهاند:
فِرند (1982) دریافت که استرس شدید ناشی از حجم کار و فوریت زمانی (که از مشخصههای مشترک کار با رایانهها هستند) با عملکرد بسیار ضعیف فرد همبستگی دارد. این رابطهی علی ـ معلولی استنتاج شد، ولی اثبات نشد.
نویسندگان داخل پرانتز به نکته جالبی اشاره کردهاند. شاید نه خود فناوری، بلکه ماهیت کاری که از کاربر توقع دارند علت اضطراب رایانهای او باشد. شاید تایپیستهای سنتیای که ماشین تایپشان به واژهپردازها ارتقا پیدا کرده است دلواپس خرابشدن ماشین، تأثیر فناوری، ذخیرهسازی، چاپ و… نیستند، بلکه بیشتر نگران این هستند که اکنون از آنها توقع تولید بیشتری دارند، آن هم در زمانی کمتر. نظر جالبی است، ولی شاید برای جوانترهایی که هیچوقت از (مثلاً) ماشین تایپ استفاده نکردهاند، خیلی قانعکننده نباشد. این نکته همچنین به تفاوت ظریفی در تعریف فناوریهراسی اشاره میکند. بهنظر نورمن، فناوریِ «نامرئی» همهجا هست، ولی لزوماً موجب فناوریهراسی نمیشود، زیرا افراد فکر نمیکنند که دارند از فناوری استفاده میکنند؛ آنها به خیال خودشان دارند یک کاری را انجام میدهند. فناوریهراسی به ترسی اشاره دارد که از کاربرد خود فناوری ناشی شده است، نه از انجام کارهای مبتنی بر رایانه.
بهنظر براد، تأثیرات مخرب فناوریهراسی بر عملکرد اشخاص محصول تغییر جهت توجه از استرس کاری به حالتهای درونی درماندگی هستند. فناوریهراسی منجر به بروز رفتارهایی میشود که سودمندی فناوری را محدود میکنند. رابطه میان اضطراب و عملکرد پیچیده است؛ بدین صورت که موقع انجام کارهای ساده، اضطراب ممکن است عملکرد را بهتر کند و موقع انجام کارهای پیچیده، آن را مختل کند. مطالعه هاینسن و همکاران نشان میدهد که افراد مضطرب نهتنها بهنسبت افراد غیرمضطرب شناختهای منفی بیشتری از خود بروز میدهند، بلکه شناختهای مرتبط با کار بیشتری هم در آنها دیده میشود. بهنظر نویسندگان، این رفتار از کاربرانی سر میزند که برای مدارا با اضطرابشان سعی میکنند توجه خود را بهسمت کار معطوف کنند.
اضطراب رایانهای و سن
نتایج مطالعات اولیه راب (1981) حاکی از این بود که اضطراب رایانهای در مسنترها بیشتر از جوانترهاست. برعکس، تحقیقات اندرسون، الدر و همکاران، ایگباریا و پاراسورامان، نشان داد که عامل سن تأثیری مثبت بر اضطراب رایانهای دارد. برخی از محققان به نتایج دلگرمکنندهای رسیدهاند که فناوری خصوصاً برای افراد مسن و بازنشسته سودمند است، مثل شبکههای رایانهای محلی که سلامت سالمندان بیرون آسایشگاه را رصد میکنند. از آنجا که نفوذ فناوری در بیشتر جنبههای زندگی عملاً همه انسانها را در معرض رایانهایشدن قرار داده است، تشخیص رابطهای صریح میان اضطراب، سن و تجربه دشوار شده است. از طرفی، بازه سنی جمعیت آماری هم روی نتایج تأثیر میگذارد. مطالعاتی که روی دانشجویان انجام میشوند، معمولاً تأثیر سن را در محدودههای نسبتاً کوچکی (اواخر نوجوانی تا سی سالگی) بررسی میکنند. اما دیک و اسمیتر با مقایسه دو گروه زیر 30 سال و بالای 55 سال نتیجه گرفتند با اینکه گروه جوانتر تجربه کار بیشتری با رایانهها دارد، ولی گروه مسنتر اضطراب کمتر و نگرشهای مثبتتری به رایانه دارد. البته نمیتوان چنین نتیجه گرفت که تجربه بیشتر همیشه اضطراب بیشتری به همراه دارد، زیرا درون هر گروه سنی، هرکس که تجربه بیشتری داشت، اضطرابش هم کمتر بود. در اینجا میتوان فرض جالبی مطرح کرد: شاید یکی از دلایل اضطراب جوانترها این باشد که بهطورکلی از آنها توقع سواد رایانهای بیشتری دارند و این باعث اضطرابشان شده است، ولی معمولاً از افراد مسن چنین توقعی ندارند. در اینجا یک پارادوکس بالقوه ایجاد میشود. دلیل کمتربودن اضطراب رایانهای افراد مسنتر این است که از آنها توقع تخصص رایانهای کمتری دارند (با توجه به اینکه در مدرسه آموزش کمتری در این زمینه دیدهاند)، ولی همین توقع کمتر بازدارنده یادگیری آنها هم شده است.
اصطلاح «فناوریهراس» یا «رایانههراس» به کسانی اطلاق میشود که امکان و فرصت استفاده از رایانه را دارند، ولی [تعمداً] از بهکاربردن آن امتناع میورزند. فناوریهراسی از دیدگاه کلاسیک هراس محسوب نمیشود، ولی شباهتهای سببشناختی و «درمانی» فراوان آن با هراسهای کلاسیک دیگر (مثل هراس از مکانهای باز) اطلاق عنوان «فناوریهراسی» را توجیه میکند
بررسیها نشان میدهند سن اولین تجربه رایانهای نیز عامل تأثیرگذاری است. مطالعه برازنِن روی گروهی از دانشجویان نشان داد که پسران، بهنسبت دختران، در سن پایینتری کار با رایانه را شروع میکنند. این یافته اهمیت زیادی دارد، بهخصوص که طبق نتایج تادمن و موناگان، افراد هرچقدر زودتر با رایانهها آشنا شوند، تجربه اولیه خوشایندتری خواهند داشت، و بعدها اضطرابشان کمتر و تمایلشان به استفاده از رایانهها بیشتر خواهد بود. ترکزاده و کوفتروس نیز گزارش دادهاند که مردان «مهارتهای آغازین» بیشتری از زنان دارند. بدینترتیب، ظاهراً تنها رابطه مشخصی که بین سن و اضطراب رایانهای وجود دارد به سن شروع کار با رایانه مربوط است. البته نحوه تأثیرگذاری این عامل، خود محل بحث است. یافتهها نشان میدهند که در سن شروع تعامل نیز تفاوت جنسیتی وجود دارد. این دوگانگی موضوع پژوهشهای بسیاری بوده است.
اضطراب رایانهای و جنسیت
زنان در رشتههای ریاضیات، علوم و علوم رایانهای در اقلیت هستند. البته سهم زنان در رشتههای ریاضیات و علوم در حال رشد است، ولی نه در علوم رایانهای. رایانهها روزبهروز بیشتر در محلهای کار جا باز میکنند و این امر به بروز نگرانیهایی منجر شده است که داشتن سواد رایانهای ممکن است «فیلتر مهمی» بشود برای ورود به مشاغل پردرآمدتر و بهطورکلی هر شغلی. در واقع، شمار زنان شاغل (بهویژه) در صنعت رایانه رو به افول است. با توجه به اینکه زنان بهمراتب بیشتر از مردان در موقعیتهای شغلیای قرار میگیرند که نیازمند سواد رایانهای هستند، بحث تفاوت جنسیتی اهمیت بیشتری پیدا کرده است. چهبسا ناکامی در تحصیل دانش رایانهای بهویژه برای زنان به یک «فیلتر مهم» تبدیل شود. پژوهشهای بسیاری نشان دادهاند که زنان بهنسبت مردان اضطراب رایانهای بیشتری دارند. پژوهشهای معدودی هم گزارش دادهاند که جنسیت عامل مؤثری در اضطراب رایانهای افراد نیست. بهطورمثال، اندرسون نشان داد که زنان و مردان از نظر شدت اضطراب رایانهای تفاوتی با هم ندارند، چه پیش از دوره آموزشی، چه پس از آن.
درمجموع، بیشتر پژوهشها، با تأیید وجود تفاوتهای جنسیتی در اضطراب رایانهای، حکایت از این دارند که زنان بهطورکلی از همتایان مردشان مضطربترند. همچنین، پژوهشهای زیادی هم نشان دادهاند که مردها بیشتر از زنها به امور محاسباتی تمایل دارند. دِرندل و همکاران با مطالعه روی دانشجویان یکی از مؤسسههای آموزش عالی اسکاتلند، متوجه تفاوتهای جنسیتی بارزی در دانش رایانهای آنها شدند. هنگام ثبتنام، چه در دورههای آیتی مقدماتی و چه پیشرفته، دانشجویان پسر اطلاعات خیلی بیشتری در مورد رایانهها داشتند و این اختلاف تا پایان دورهها همچنان پابرجا بود. مطالعه تِمپل و لیپز نیز مشخص کرد که دانشجویان پسر دورههای علوم رایانهای بیشتری از دانشجویان دختر گذراندهاند و احتمال بیشتری دارد که این رشته را برای ادامه تحصیل انتخاب کنند. با این اوصاف، زنانی که در دورههای برنامهنویسی رایانه شرکت میکنند، بهطور میانگین عملکردی معادل یا بهتر از مردان دارند و میزان موفقیتشان خیلی بیشتر از مردان است. پس با اینکه پژوهشها نشان میدهند که مردان بیشتر از زنان گرایش به انتخاب رشتههای علوم رایانهای در دانشگاه دارند، ولی لزوماً اینطور نیست که زنان در این رشته ضعیفتر از مردان باشند. همانطور که گفته شد، یافتههای مربوط به تفاوتهای جنسیتی در بحث فناوریهراسی با یکدیگر همخوانی ندارند. مثلاً کِرنان و هاوارد نشان دادند که جنسیت افراد هیچ رابطهای با اضطراب رایانهای و نگرش رایانهای آنها ندارد.
اضطراب رایانهای و تجربه
عامل جنسیت با سطح تجربه نیز همبستگی دارد و همانطور که اشاره شد، عموماً مردان بیشتر از زنان به رایانهها دسترسی دارند. مثلاً احتمال اینکه والدین برای فرزندان پسرشان رایانه بخرند بیشتر است.
پژوهشها نشان میدهند کسانی که تجربه بیشتری دارند عموماً اضطراب کمتری هم دارند، ولی در اینجا مسئله معروف «مرغ و تخممرغ» مطرح میشود. مارو و همکاران دریافتند که مهمترین دلیل تفاوت شدت اضطراب رایانهای افراد تفاوت تجربه است. لیود و همکاران نیز به این نتیجه رسیدند که دانشجویانی که بیشتر از یک سال تجربه کار با رایانه دارند، اضطرابشان کمتر از آنهایی است که کمتر از یک سال تجربه دارند. البته اینکه برخی پژوهشها میان تجربه بیشتر و اضطراب کمتر رابطه پیدا کردهاند، لزوماً به این معنا نیست که همیشه این تجربه بیشتر است که به اضطراب کمتر میانجامد. اتفاقاً، برعکس آن هم همانقدر، شاید حتی هم بیشتر، محتمل است؛ یعنی اضطراب کمتر هم میتواند به تجربه بیشتر منجر شود. البته تحقیقاتی که نتایج آنها بر استقلال اضطراب از تجربه تأکید دارند، چنین رابطهای را تأیید نکردهاند. درواقع، تأثیر مهمی که اضطراب دارد این است که در شرایط انتخاب آزادانه، افراد مضطرب رأیشان بر عدم استفاده از رایانه است. بنابراین، تجربه بیشتر لزوماً اضطراب رایانهای را کاهش نمیدهد، چهبسا در مواردی آن را شدیدتر هم بکند. بهعبارت دیگر، فرد فناوریهراس لزوماً بهکلی از فناوری دوری نمیکند، بلکه تلاشش بر این است که تعاملش را با آن به حداقل ممکن برساند و این موجب کاهش سطح تجربه و دانش رایانهای او میشود. بهنظر روزن و مگوایر، اگرچه تجربه و اضطراب نسبت عکس دارند، ولی این را هم باید در نظر داشته باشیم که برخی از فناوریهراسان آگاهانه و عامدانه از تعامل با رایانه سر باز میزنند. در این افراد، تعامل اجباری با رایانه به فناوریهراسی دامن میزند و به ضعف عملکردشان منجر میشود (سرعت کار کمتر و خطاهای بیشتر).
اضطراب رایانهای و عملکرد
کرنان و هاوارد به این نتیجه رسیدند که اعتبار پیشبینِ5 اضطراب رایانهای در مورد عملکرد ضعیف است. شاینا هم این نتیجه را تأیید و اعلام کرد که وقتی متغیر ملاک6 را عملکرد غیربرنامهنویسی رایانهای بگیریم، اضطراب رایانهای اعتبار پیشبین محکمی ندارد. البته شاید علتش این باشد که از سنجه نامناسبی برای داوری اعتبار استفاده کردهایم، زیرا همانطور که دیدیم رابطه میان اضطراب و عملکرد اصلاً شفاف نیست. از قضا، نتایج مربوط به رابطه اضطراب و یادگیری هم ضدونقیض هستند. طبق گزارش رید و پالمبوگ، در یک دوره 16 هفتهای زبان برنامهنویسی بیسیک، طی چهار هفته اول اضطراب کاهش پیدا کرد، و پیرو آن (از هفته چهارم تا شانزدهم) مهارتهای حل مسئله رفتهرفته بهتر شدند. بهنظر رید و لیو، یادگیری زبان بیسیک بدون شک مهارتهای حل مسئله را پرورش میدهد، ولی درنهایت، کسب توانایی رفع عیب برنامههاست که باعث کاهش اضطراب میشود. به بیان دیگر، نه توانایی درک مسئله و اجرای برنامه، بلکه توانایی تشخیص و رفع خطاهاست که با اضطراب نسبت دارد. فریز و همکاران نیز دریافتند «آموزش مدیریت خطا» پیامدهای منفی خطاها را کاهش میدهد و بیشترین تأثیر را در بهبود عملکرد رایانهای افراد دارد.
اضطراب رایانهای و خصلتهای شخصیت
همانطور که دیدیم، شدت اضطراب رایانهای در اشخاصی که اضطراب خصلتی شدیدتری دارند بالاتر است. فارینا و همکاران نیز متوجه شدند کسانی که روانرنجوری شدیدتری دارند، اضطراب رایانهای بیشتری هم دارند. ولی درونگرا بودن یا برونگرا بودن افراد ارتباطی با اضطراب رایانهای آنها ندارد.
اضطراب رایانهای و توقع
گِلس و نایت بهجای جمعیتشناسی سوژهها، روی توقعات تمرکز کردند و دریافتند که افراد شدیداً مضطرب، بهنسبت افراد کمتر مضطرب، توقع عملکرد خیلی ضعیفتری از خود دارند. آنها همچنین به این نتیجه رسیدند که «شواهد محکمی برای نقش شناخت در اضطراب رایانهای وجود دارد» و افکار ارزیابانه منفی همبستگی محکمی با تقریباً همه متغیرهای دیگر (مثل اضطراب رایانهای و تجربه، توقعات و عملکرد) دارند. برعکس، افکار ارزیابانه مثبت با متغیرهای خیلی کمی همبستگی دارند. بدینترتیب، توقعات منفی از عملکرد رایانهای ممکن است بازدارنده تعاملهای آتی باشند، ولی توقعات مثبت آنقدرها تعاملهای آتی را تسهیل نمیکنند.
منبع:
Brosnan, Mark J (1998) Technophobia: the psychological impact of information technology. London: Routledge. Pp.10 – 36.
@ بروزنان استاد دانشگاه باث بریتانیا است و روی روانشناسی فناوری کار کرده است.
پینوشتها:
- اضطراب وضعیتی (state anxiety): اضطراب موقتی که در پاسخ به یک وضعیت تهدیدآمیز بهسراغ فرد میآید. م
- اضطراب خصلتی (trait anxiety): ویژگی ماندگاری در فرد که او را مستعد مضطرب شدن میکند. افرادی که اضطراب خصلتی بالایی دارند، معمولاً جهان خارج را محلی رعبانگیز و خطرناک میبینند. م
- اضطراب ریاضیاتی (mathematics anxiety): بیم و تنشی که شخص در مواجهه با مسایل محاسباتی و ریاضیاتی تجربه میکند. م
- حافظه کاری (working memory): سیستم نگهداری موقت و قابل دسترسیِ آسان اطلاعات که در انجام کارهای شناختی پیچیده (مثل یادگیری، استدلال و ادراک) بهکار میرود. م
- اعتبار پیشبین (predictive validity) مدرکی است دال بر میزان همبستگی نتیجه یک آزمون (یا سنجش) با متغیر وابستهای که پیش از انجام آزمون قابل ارزیابی نیست. بهعنوان مثال، وقتی میگوییم اعتبار پیشبین آزمون کنکور درباره موفقیت در دانشگاه بالا است، داریم (بهصورت نظری) ادعا میکنیم که نتیجه کنکور هر دانشآموز قاعدتاً باید تعیینکننده میزان موفقیتش در دانشگاه باشد. قوت یا ضعف این اعتبار با آزمایش (مقایسه نتیجه کنکور هر دانشآموز با معدل کل فارغالتحصیلی او) مشخص میشود. م
- متغیر ملاک (criterion variable): نام دیگر متغیر وابسته است (در مقابل متغیر مستقل). م