بندی بر دستان بشر
در روزگار ما کمتر کسی به خیال خود راه میدهد که با سرهمبندیکردن قطعات و کدها ابزاری بسازد برای حل یک مسئله شخصی یا جمعی. معدود کسانی هم که از عهده تولید محصولات فناوری بر میآیند در خدمت و اختیار شرکتهای بزرگ و کوچک هستند و مدام در فکر کالاییسازی از چیزهایی که شاید درآمدی برای شرکت بهپا کنند. برای سایر مردم اما فناوری خلاصه شده است در محصولات مصرفی فناورانه مانند گوشی هوشمند و تلویزیون و شبکههای اجتماعی و هر آن نوع محصولی که بر پایه زیرساختهای فناوری به مصرف میرسد، از محصولات فرهنگی ـ هنری گرفته تا خدمات مراودات اجتماعی بر بستر دیجیتال.
در این شرایط، موجهای بازآفرینی فناورانه، هر چند سال یکبار، بازار محصولات و خدمات را در مینوردد و ما، توده مردمانی که تنها مصرفکننده این محصولات هستیم، گاه با شگفتی و شیفتگی و گاه با انزجار وادار میشویم شیوه زندگی خود را برای جادادن به این محصولات و فناوریها تغییر دهیم. کنترلی هم روی تغییرات نداریم؛ تغییراتی که برایمان طراحی میشود، یا از طرف دولتها برای بسط و تعمیق نظارت و تسلط بر جامعه یا از طرف فعالان بازار که خطوط حرکت را برای افزونهساختن نرخ و حجم سودشان شناسایی و توصیه میکنند.
ممکن است این فناوریها و محصولاتشان گاه زندگیمان را بهتر سازد و گاه سختتر: از فناوریهای تولید که فشار کار روی نیروهای کار انسانی را کم میکند یا شرایط کار را ایمنتر میسازد تا فناوریهایی که صبح تا شب ما را تحت نظر گرفتهاند و تحلیل میکنند. اما فصل مشترک تمامی این فناوریها عدم اثرگذاری اجتماعی بر اهدافی است که این محصولات اساساً برای دستیابی به این اهداف خلق شدهاند.