شاید زمانی که جک دورسی بنیانهای رسانه اجتماعی توییتر را در سر میپروراند حتی در بلندپروازانهترین رؤیاهایش هم نمیدید که روزی این ابزار چنین نقش کلیدیای در دنیای امروز ما ایفا کند. در سالهای نخستین توییتر که در اصل شبکه میکروبلاگینگ یا خردنویسی است، بیش از هر چیز نقش اکنون فیسبوک را داشت. عمده مردم از آن برای نوشتن آنچه در لحظه احساس میکردند، استفاده میکردند. خبرنگاران برای انتشار اخبار فوری خود یا تبلیغ محتوا وارد آن شدند و چهرههای هنری و اجتماعی از آن بهعنوان ابزاری دیگر برای ارتباط با مخاطبشان استفاده کردند.
اما سال 2009 برای توییتر سال تغییری بنیادین بود. در این سال همزمان با موعدی که این شرکت اعلام کرده بود قصد دارد چند روزی بهدلیل تعمیر سرورهای خود این شبکه را از دسترس خارج کند، حوادث پس از انتخابات سال 1388 در ایران رخ داد. ناگهان توییتر تبدیل به ابزار اصلی اطلاعرسانی غیررسمی شد و همین هم باعث شد مدیران توییتر که خودشان هم از این نقش تازه شگفتزده شده بودند این تعمیر برنامهریزیشده را به تأخیر بیندازند. اندکی بعد بهار عربی آغاز شد و توییتر به همراه سایر رسانههای اجتماعی بدل به ابزار اصلی معترضان شد. گویی بخشی از کاربران ناگهان با تواناییهای بالقوه این ابزار آشنا شده باشند. توییتر کمکم به ابزار اصلی جریانهای سیاسی و اجتماعی بدل شد و یکی از داغترین سپهرهای گفتوگوی بیپرده عصر مدرن را در اختیار کاربرانش نهاد.