در آغاز قرن بیستویکم، فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) به جزء لاینفک زندگی روزمره تبدیل شده بود. امروزه، سطح ارتباط آنی و گسترده با دیگران و دسترسی فوری به حجم وسیعی از اطلاعات که از طریق پیشرفتهای فناوری اطلاعات و ارتباطات امکانپذیر است، بیسابقه است. با توجه به وابستگی شدید اقتصادها بر فعالیتهای دانش محور، توزیع نابرابر دانش و دسترسی به اطلاعات در یک جامعه عمیقاً میتواند به طبقاتیکردن اقشار مختلف جامعه و تضاد طبقاتی منجر شود. بهمحض رواج اینترنت در اواسط دهه ۱۹۹۰ در میان عموم مردم، بهسرعت بحثهایی پیرامون پیامدهای آن بر نابرابری اجتماعی مطرح شد. از منظر مفهوم تحرک اجتماعی، رسانههای دیجیتال میتوانند فرصتی برای بهبود موقعیت افراد و سازمانها و جوامع، فارغ از محدودیتهای موجود، فراهم و ارائه کنند. از سویی دیگر، از منظر نظریه بازتولید اجتماعی، فناوری اطلاعات و ارتباطات میتواند بهواسطه فرصتهای فراوانی که در دسترس طبقه مرفه و ممتاز کنونی جامعه میگذارد، نابرابریهای موجود را تشدید کند و به حاشیهراندن فزایندۀ طبقۀ محروم منجر شود.