اکنون با دو نیروی عمده سر و کار داریم، آگاهی اجتماعی و تکامل فناوریمحور، و البته با در هم آمیختن این دو نیرو.
فرانکو (بیفو) براردی
از قرار معلوم در همه جهان شاهد آمیختن نیروهایی هستیم که تا پیش از این به قلمروهایی متفاوت تعلق داشتند. فرانکو براردی وضعیت را اینگونه درک میکند: در هم آمیختن آگاهی انسانی/اجتماعی با تکامل فناوری. در واقع، ظهور مدرنیته از طریق منضبط ساختن «بدن سوژه» ممکن شد. نهادهای اجتماعی و فرهنگی طوری شکل گرفتند که بدن انسانها را رام و مطیع گردانند و در نهایت بهمدد انواع و اقسام دانشهای تخصصی از بیرون بر بدن انسانها نظارت کنند. نظارت بر بدن انسان، بهعنوان هدفی جدید، کاری نسبتاً آسان بود. ولی اکنون پا به قلمرو متفاوتی میگذاریم: آنچه تا پیش از این «ذهن-روان-آگاهی» میخواندیم حالا یک «بدنِ» دیجیتالی-ذهنی است. براردی موضوع را اینگونه بیان میکند: «اینک نه بدن بل روح است که موضوع سلطۀ فنی-اجتماعی میشود.»۱