این کَسیدِی است: بیحرکت روی میز
چیز چندانی از این مرد باقی نمانده بود. کله، چند رشته عصب، یک دست. انفجار ناگهانی باقی اعضای بدنش را از بین برده بود. البته همینها کفایت میکرد. طلاییها برای انجام کارشان به چیز زیادی نیاز نداشتند. او را در میان بقایای فضاپیمای سرگردانی یافته بودند که از منطقۀ آنها، در پشت یاپتوس، عبور میکرده است. زنده بود. میتوانستند بازسازیاش کنند. امیدی به نجات بقیۀ سرنشینان فضاپیما در کار نبود.
بازسازیاش کنند؟ چرا که نه. آیا حتماً برای انساندوستی باید انسان باشی؟ بازسازیاش میکردند، بله، با کمال میل، و تغییرش هم میدادند. طلاییها موجوداتی خلاق بودند.