مقدمه
قرنهاست میان علم و هنر دعواست. اغلب علم و هنر را دو رشتۀ متمایز از هم درنظر میگیرند. هنر برای سرگرمی است و بر مبنای خلاقیتهای فردی تولید میشود، درمقابل علم عقلانیتی روشمند است که مشاهداتش را بر مبنای استدلالهای علمی مطالعه میکند. هنر خلاقیتی زیباییشناسانه است، و علم کاربرد فنون و روشهاست. اما آیا چنین مفروضاتی سادهانگارانه نیستند؟ آیا واقعاً علم و هنر آنقدر که میگویند از یکدیگر متمایزند؟ آیا لازم نیست یکبار برای همیشه این دو رشته را جدا از هم ندانیم؟ اغراق نیست اگر بگوییم نه هنر قادر است به علم پشت کند و نه علم بدون هنر وجود دارد، چرا که این قبیل حدگذاریهای بینرشتهای ساختگی و اختیاریاند. تاریخ شاهد چهرههایی چون لئوناردو داوینچی است که این قبیل حدگذاریها را مختل کردهاند.