چکیده: در این مقاله، در پی آنیم که با بهرهگیری از یک رویکرد برساختگرایانه اجتماعی، به تحلیل انتقادی روایتهای فوتوریستی و شرکتی غالب درباره مقوله هوش مصنوعی بپردازیم، و با در نظر گرفتن «تکینگی» بهعنوان میل متافیزیکی نهفته در محرکهای تکنوکراتیک توسعه هوش مصنوعی عام، نشان دهیم که این توسعه چگونه دارد در نقش سازوکار حاکمیت شرکتی ــ ایجاد و تثبیت شکل قانونی شرکتهای تجاری بهمنزله کانونهای اقتدار اجتماعی ــ عمل میکند.
* * *
گفتمان عمومی معاصر بهدلیل تأثیرات توأمی که از روایتهای شرکتی و عمومی گرفته است، در بیشتر موارد، هنگام توصیف هوش مصنوعی عیناً از همان تعبیرهای دوگانهای استفاده میکند که در توصیف خوشخیالانه پیشرفت فناوری بهکار میبرد. از یک طرف، شاهد تمرکز وسواسگونه گفتمان شرکتی روی جنبههای خاصی از فناوری هستیم، جنبههایی مانند جدید بودن خود فناوریها، نقششان در بهبود کارآیی و افزایش آزادی عمل افراد در محیطهای کار و خانه، و بهطورکلی پیامدهای مثبت آنها در جوامع؛ و از طرف دیگر، میبینیم که فرهنگ عامه همچنان درگیر خیالبافی درباره آیندهای است که در آن، گونهای از تکنوکراسی اقتدارگرا همه جنبههای زندگی بشری را تحت سلطه خود درآورده است. این دو ایده آرمانشهری و ویرانشهری نسبت به پیشرفت فناوری شاید در ظاهر متضاد بهنظر برسند، اما در بطن هر دوشان باور بهنوعی جبرگرایی فناورانه نهفته است ــ باوری که فناوری را مهمترین عامل ایجاد تغییرات اجتماعی میداند و برای آن موجودیتی مستقل و ورای دخالت و کنترل بشری قائل است.