در صحبت از درهمتنیدگیِ فناوری و قدرت از نمونههای مختلفی میتوان یاد کرد. از فناوریهای اختصاصی صنایع نظامی که بگذریم، «فناوری شناسایی چهره» از نمودهای بارز این درهمتنیدگی است. فناوری تشخیص چهره نیازمند فناوریهای پردازشی پیشرفته است. درست است که تصور این فناوری بدون زیرساختهایی از جنس فناوریهای مخابراتی و اپتیکی و ذخیرهسازی ممکن نیست اما این زیرساختها صرفاً کالبدی هستند برای شبکه دوربینهای مداربسته. آنچه در عمل امکان تشخیص و شناسایی چهرۀ افراد را در سالهای اخیر ممکن ساخته است، روحی از جنس کدهای نرمافزاری و ضربهای ماتریسی و روابط آماری است. تشخیص چهره و شناسایی چهرۀ افراد هر دو بهمدد پیشرفتهای علوم رایانه ممکن شدهاند و تواناییها و محدودیتهایشان نیز محدود به امکانها و مشکلات این فناوریهاست.
ریشه در شبهعلم و نژادپرستی و سرکوب
پیش از قدرتنمایی یادگیری ماشینی، گروههایی از محققان در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که تحت حمایت سازمانهای امنیتی در جهان بودند طی تحقیقاتی مخفی سعی کردند به فناوری پیشرفتهای برسند که افراد را با استفاده از تصاویر چهره شناسایی کنند. اما صفر تا صد این تحقیقات بهدلیل نبود امکانات پردازشی پیشرفته در آن زمان شکست خورد. نیم قرن پیش گروههایی که با حمایت مالی «سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده آمریکا» (CIA) روی این پروژه کار میکردند سراغ ایدههایی از قرن نوردهم رفتند، ایدههایی خطرناک نظیر جمجمهشناسی (Phrenology) و دستهبندی انسانها به خلافکاران بالقوه و شهروندان مطیع، آنهم بر اساس مقایسه اندازهگیری فواصل بخشهای مختلف سر و صورت با هم.