«اینترنت» در ایران ظاهراً در دسترس است. مسئولان ارتباطات آنلاین مدام در سخنرانیهاشان میگویند اینترنت هیچ مشکلی ندارد و فقط دو پلتفرم اینستاگرام و واتساپ در شش ماه گذشته فیلتر شدهاند. اما اگر «اینترنت» را نهفقط اینترانت داخلی ایران که شبکهای جهانی بدانیم، شبکهای از شبکهها که با سرعت بالا و هزینهای کم و بدون قطعی و محدودیت متصل و برقرار است، نه، «اینترنت» در ایران در دسترس نیست.
بهگواه تجربۀ کاربران ایرانی، از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ اینترنت با کاهش شدید سرعت و قطعیهای مداوم همراه است، انگار که برای پهنای باند بینالمللی سقفی تعیین شده است که نباید از آن فراتر رفت. اکثر کاربران ایرانی برای رتقوفتق امور آنلاینشان از فیلترشکن استفاده میکنند و تعداد چشمگیری از این فیلترشکنها نیز پولی و قابل پیگیریاند، چرا که کاربران با کارتهای بانکی داخلی و از طریق شبکه آنلاین بانکی کشور هزینه فیلترشکنها را پرداخت میکنند. با اینحال، بازار فیلترشکنها سکه است، بدون نوسان. بگذریم که در چند ماه گذشته در روزهایی خاص همین فیلترشکنها هم از کار میافتند و عملاً دسترسی بسیاری از کاربران به اینترنت قطع میشود.
بهموازات قطعی و کندی اینترنت، برخی مسئولان از ارایه اینترنت طبقاتی سخن گفتهاند. درست است که در مجامع رسمی دقیقاً اصطلاح «اینترنت طبقاتی» بهکار نمیرود و بر زبان نمیآید و حتی تکذیب میشود، اما عملاً از اینترنتی سخن میگویند که بناست در خدمت طبقات و اقشار خاص جامعه باشد. میگویند به استادان دانشگاه و روزنامهنگاران و تجار و برخی اقشار خاص باید اینترنت آزاد و بدون فیلتر ارایه داد. اخیراً هم صحبت از ارائه سیمکارت بدون فیلتر به گردشگران خارجی است. سایر مردم؟ آنها از این اینترنت محروماند و با مشقت فراوان از اینترنتی کمکیفیت و گران استفاده میکنند که سرعت پایینی دارد، عمدۀ آن فیلتر است و قطعی هم کم ندارد. «اینترنت طبقاتی» در تضاد مستقیم با حق ارتباط شهروندان و استفاده آزادانۀ آنها از ابزارهای ارتباطی است. بماند که همین عدم دسترسی به اینترنت نقض غرض است و ایبسا بهتدریج منشأ اعتراضات اجتماعی شدیدتری شود.
آیا در ایران با این شرایط ارتباطی، بدون دسترسی شهروندان به اینترنت پرسرعت و آزاد و باکیفیت و ارزان، امکان پیشرفت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی وجود دارد؟ از دو دهۀ پیش که ایران در مسیر اتصال همگانی به اینترنت قدم برداشت، سخن از اهداف هزاره و استفاده از زیرساختهای اینترنتی و فضای مجازی در توسعه و آبادانی کشور بود. درست است که اینترنت و تجارت به هم گره خورد و فضای مجازی به خدمت سوددهی تجاری شرکتها درآمد، اما همچنان اینترنت در زمرۀ تأسیساتی زیربنایی چون برق و راه و بهداشت و آموزش به حساب میآید. کشورهایی که در سودای پیشرفت و ترقیاند میکوشند اینترنت پرسرعت و فناوریهای نوین ارتباطی را بیشازپیش در دسترس جامعه قرار دهند. محض نمونه، با نگاهی به کشورهای پیشرفته میتوان دریافت که زیرساختهای فناورانه و اینترنتی را از مؤلفههای کلیدی پیشرفت اقتصادی برمیشمارند. اما در ایران نهتنها از سرعت اینترنت کاسته میشود و اتصال پیوسته آن به سکته میافتد که دسترسی به انواع و اقسام وبسایتها و شبکههای اجتماعی مسدود و مدام بر خودکفایی فناوریها تأکید میشود. خودکفایی فناوری بدون همنشینی و رقابت با محصولات خارجی نه به پیشرفت که به انحصار ختم میشود؛ تقریباً نظیر همان انحصاری که صنعت خودروسازی را هم گرفتار کرده است. منظور این نیست که همهچیز را باید به رقابت و دست بهاصطلاح نامرئی بازار سپرد، نه. اما این حد از انحصارگرایی و محدودکردن آزادیهای ارتباطی در تضاد با حقوق شهروندی است و آب به آسیاب اقتصاد بازاری ارتباطات میریزد. بگذریم که اینترنت اساساً پدیدهای بیمرز و جهانی و سرتاسری است، نه محصور و محلی و محدود. نام آنچه کاربران ایرانی امروز تجربه میکنند هرچه هست «اینترنت» نیست.
ناگفته پیداست که در پی مسدودسازی و اعمال محدودیتهای ارتباطی، زیرساختهای ارتباطی از دست میروند، امکان تربیت و رشد مهارت نیروهای انسانی مورد نیاز از بین میرود و کیست که نداند در دنیای امروز بدون این زیرساختها و نیروهای انسانی، توسعه و بهبود کیفیت زندگی اجتماعی ناممکن است. کاربران ایران همچنان در انتظار «اینترنت» هستند.