بازخورد: مطلب حاضر یک فصل از کتاب «رسانههای ایران: پارادوکس مدرنیته» نوشته غلام خیابانی، استاد دانشکده رسانهها و ارتباطات گلد اسمیت در دانشگاه لندن، است. این کتاب در سال ۱۳۸۷ منتشر شده و آمار و اطلاعات آن نیز، از جمله تیراژ نشریات و قیمتها و برخی از عناوین مطبوعات، مربوط به همان دوره است. جایی از مطلب به جوان بودن جامعه ایران اشاره میکند که اکنون سپری شده است. از سوی دیگر، به وضعیت سواد و آموزش عالی و حضور اجتماعی زنان میپردازد که در سالهای بعد از انتشار کتاب، سطح بالاتری پیدا کرده است. در این مقاله تأکید بر مطبوعات ایران است که امروز دوران خزان خود را میگذراند اما همان زاویه دید و سیاستگذاری کلان را میتوان به حوزه رسانههای نو در ایران نیز بسط داد. در انتها باید گفت که بخشهای کوتاهی از این متن بهناچار حذف شده است تا قابل انتشار باشد.
مقدمه
دولت ایران پس از انقلاب […] با اینکه قلباً مخالفتی با سرمایه خصوصی ندارد، با تمسک به چند سیاست شبهضدسرمایهداری شروع کرد به محدودکردن مناسبات بازاری، ضبط داراییهای کلان طبقه بورژوازی ایران و ملیکردن صنایع مهم کشور، ازجمله صنعت مخابرات و ارتباطات. اما با پایان جنگ ایران و عراق و آغاز دوران «بازسازی»، اتکای هرچه بیشتر اقتصاد و برنامههای توسعه کشور به بازار در رأس اهداف سیاسی دولت قرار گرفت. اما اجرای این سیاستها با موانع بسیاری مواجه شد و هزینههای سنگینی در پی داشت. […] در اینجا قصد داریم با بررسی الگوی تولید و مصرف مطبوعات ایران، جنبههای مهم تناقضها و تنشهای موجود در بازار مطبوعات ایران، قشربندی اجتماعی و صورتهای متعارض «اسلامگرایی»/ ملیگرایی را بشناسیم. بدین منظور، ابتدا روند توسعه سیستم ارتباطات ایران و بهخصوص مطبوعات آن را مرور میکنیم، سپس به بررسی نقش دولت در این روند و واقعیتهای موجود در اقتصاد مطبوعات ایران میپردازیم. همچنین، سعی میکنیم از دیدگاههای تکبعدی لیبرال/نوسازی، که تمرکزشان صرفاً بر نقش سرکوبگرانه دولتهاست، فراتر رویم و با تحلیل تطبیقی مطبوعات ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه، تصورات موجود درباره اتحاد و یکدستی «جوامع اسلامی» را بهچالش بکشیم.