آیا نویسندۀ رمان نورومَنسِر بهراستی «سبک خود را تغییر داده است»؟ آیا آنطور که برخی منتقدان کهنهپرست میگویند و بهخیال خودشان با این حرف از این نویسنده تمجید هم میکنند، او حتی از نوشتن آثار علمیتخیلی «دست کشیده است»؟ چهبسا اتفاقاً قضیه برعکس باشد و او هرچه بیشتر به «سایبرپانک» نزدیک شده باشد، همان زیرشاخهای از ژانر علمیتخیلی که او را اغلب با آن میشناسیم، اما در آثار همکار پیشینش، بروس استرلینگ، مشخصاً بیشتر شکوفا شده است. به هر تقدیر، آپاراتوس بازنمایی در ادبیات علمیتخیلی که از شروع این جنبش تحولات بیشماری را در حیطۀ فناوری و جهشهای آن از سر گذرانده است، اطلاعات موثق بیشتری درباره جهان معاصر در قیاس با رئالیسمی از توان افتاده (یا حتی مدرنیسمی از توان افتاده) در اختیار ما میگذارد.
ویلیام گیبسون، که اخیراً رمان بازشناسی الگوها (۲۰۰۳) را منتشر کرده، بیتردید آن واژۀ ابداعی خود، یعنی «فضای مجازی یا سایبری»، و شبکۀ درونی ارتباطات و اطلاعات جهانی را بیشتر به تصویر کشیده است تا آن دنیای ابژهمحور در عصر کالاییشدن متأخر را که این جدیدترین رمانش کورمالکورمال راه خود را در آن میجوید و پیش میرود.