هوشمندی مفهومی گنگ است. تعریف درستی ندارد و سنجه دقیقی هم برای ارزیابی آن مورد توافق نیست. البته ابزارهایی وجود دارد برای شناخت سویههای مختلفی که به آن نسبت میدهند. ولی از آنجاکه نخستین منبع شناخت ما از آن تجربه شخصی است، همواره با نوعی برداشت ذهنی همراه میشود و بحث درباره چیستی آن تحت تأثیر قرار میگیرد. هنگام بحث درباره سایر مفاهیمی هم که افراد تجربهای حسی از کیفیاتش دارند این مشکل پیش میآید.
مجموعهای از رشتههای دانش در کار فهم سازوکارهایی هستند که در کنار هم هوشمندی را شکل میدهند. گرچه هوشمندی مفهوم دقیق و مشخصی ندارد، درباره سویههای سازنده آن اتفاق نظر بیشتری هست. بهطور خلاصه، از نگاهی انسانمحور میتوان ادراک انسانها را از ورودیهای حسیشان در کنار رفتاری که براساس این ادراک شکل میگیرد، هوشمندانه دانست.