جنگ جهانی دوم تمام شده بود. بعد از توفیق پروژه آلن تورینگ، که کدشکنی و رمزگشایی از معمای آلمانها بود، توجهها به ماشینها و فعالیتهای خودکار بیشازپیش جلب شد. تورینگ یک دمودستگاه عجیب و غریب انسانی درست کرد و توانست تکتک پیامهای ردوبدلشده را شناسایی و ثبت کند. او توانست رمزهای آلمانها را بشکند و حتی بهروایتی پیروز جنگ را تعیین کند. ماشین تورینگ توفیق بسیاری یافت و خیلی زود ماشینهای رایانشی دیگری هم طراحی شدند که قادر بودند بهصورت خودکار انواع محاسبات را انجام دهند و در سایر پروژهها نیز به کار گرفته شوند. از اواسط دهه 1950 این پدیده نوظهور را «هوش مصنوعی» نامیدند که عمری به درازای تاریخ اندیشه بشر دارد. هوش مصنوعی بنا بود همان کارهایی را بکند که انسان پیشتر میکرد: فکر کند، احساس کند، تصمیم بگیرد، فرمانها را اجرا کند و مثل یک انسان واقعی کار کند و کمکحال او باشد. هرچند اکثر کسانی که مبتکر بودند بیشتر بر پدیدههایی انگشت گذاشتند که در زمان جنگ سرد سودمند بود. تا اوایل دهه 1970 که کمکم فصل خزان سرمایهگذاری در هوش مصنوعی فرا برسد، در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی میلیونها دلار صرف پروژه هوش مصنوعی شد. اما از این سرمایهگذاری دستاورد خاصی بیرون نیامد و بحثهای نظری جدیتر از پیش مطرح شد. دانشمندان و فیلسوفان یکی پس از دیگری به این نتیجه رسیدند که هوش مصنوعی نتوانست به وعدههای خود جامه عمل بپوشاند. هرچند در ساخت شطرنج رایانهای و ترجمه ماشینی و کارهایی از این دست به توفیقهایی دست یافته بود. اواخر دهه 1980 «خزان هوش مصنوعی» رسماً فرا رسید و حباب هوش مصنوعی ترکید. از سال 1987 سرمایهگذاری در تحقیقات هوش مصنوعی بهشدت کاهش یافت.
بعد از جنگ دانشمندان و مهندسان و محققان پروژه هوش مصنوعی مدعی بودند که بناست ماشینی همسطح ذهن بشر بسازند و قصد داشتند هوش و مهارت و تواناییهای انسان را که در درجه اول استوار بر غرایز ناخودآگاه او بود در قالب فرمولهای ریاضی و یک منطق عددی و آگاهانه تولید کنند. ماشین بنا بود احساس کند، تصمیم بگیرد و جوانب پیچیده تصمیمات استراتژیک را لحاظ کند؛ کارهایی که عملاً از آن ساخته نبود. اما از دهه 1990 که دوباره سروکله هوش مصنوعی، بهطور گستردهتر، پیدا شد کمکم از این ایده فاصله گرفتند و بهکمک رویکرد «تکلیفگرا» (task-specific) رفتند سراغ «سیستمهای خبره»، که از دو سه دهه پیش مطرح شده بود. «سیستمهای خبره» به برنامهها و نرمافزارهایی خاص گفته میشود که کمکدست کارشناسان و متخصصان است و حتی میتوانند در برخی زمینهها جایگزین آنها شوند و قادرند توانایی تصمیمگیری یک متخصص انسانی را تقلید کنند. انواع سیستمهای خبره در این دوره شکل میگیرد که تقریباً هیچ ربطی به آن ادعای اولیه ندارند، ادعایی که بهدنبال ساخت چیزی همسطح هوش انسان بود.
حوزه وظایف ماشین محدودتر و متمرکزتر شد. بودجهها صرف این شد که مردم یا بهاصطلاح کاربران تحریک شوند به تولید داده و اطلاعات. اکنون باید ماشین بتواند انبوهی از اطلاعات را جمعآوری کند، دستهبندیشان کند، از این اطلاعات و دادهها به الگوهایی کلی و جزئی برسد، و درنهایت بر اساس تصمیمهای قبلی تصمیمهای بعدی را پیشبینی کند. به این گفتند «یادگیری ماشینی» که این روزها بهکمک کلاندادهها بسیار راحتتر و دقیقتر هم انجام میشود. از دهه 2000 که رسانههای اجتماعی و بعدها نیز پیامرسانهای تلفن همراه به بازار آمدند، انبوهی از اطلاعات در هر لحظه تولید و به انبار کلاندادهها اضافه میشود و یادگیری ماشینی را در اکثر عرصههای زندگی روزمره کارآمدتر میسازد، از خرید و فروش و سفارش غذا تا حملونقل و سفر و امور بانکی.
اکنون دیگر پدیده هوش مصنوعی صرفاً یک غول ماشینی نیست که فقط بودجههای دانشگاهها و مراکز علمی و تحقیقاتی را ببلعد و تکانی به خود ندهد. بازی بهکل عوض شد. هوش مصنوعی تبدیل شد به مولد پول و سرمایه. هوش مصنوعی در ابعاد گوناگون جوامع رسوخ کرد و بهیاری جهانیسازی و سرایت فناوری به اقصی نقاط کره زمین خمیرمایهای شد در دست همه کسانی که چشم انتظار معجزه آنند. انبوهی از طرحها و اختراعات ثبت شد تا هوش مصنوعی به کمک افراد بیاید: ماشینهای خودران، دستیارهای صوتی هوشمند، رباتهای مترجم و خبرنگار و مشاوران خرید و سرمایهگذاری ازجمله همین طرحها بودند که به منصه ظهور رسیدهاند. از مدتها قبل نیز ادبیات و سینمای علمیتخیلی دستبهکار شده بودند و آینده را به تصویر کشیده بودند. با این همه، در همان یکیدو دهه بعد از جنگ فیلسوفانی پیدا شدند که کاستیهای ایده هوش مصنوعی را گوشزد کنند و بگویند ماشین محدودیتهای زیادی دارد و قادر نخواهد بود جایگزین انسان شود.
فارغ از آثار مشهود هوش مصنوعی در زندگی روزمره مردم، این پدیده همیشه صحنهای جالب توجه و جذاب برای مردم بوده است. در ایران نیز نگاه به هوش مصنوعی توأم است با نوعی شیفتگی و مغلوبشدن در برابر فناوری که با توجه به وارداتی بودن و پیچیدگی آن به شدت در حال تشدید است. به همین علت، در شماره پانزدهم بازخورد سعی کردهایم از زوایای مختلف نگاهی بیندازیم به پدیده هوش مصنوعی. طبیعی است که برای شناخت هر پدیدهای بهترین راه نگاه به تاریخ آن پدیده است و این شماره نیز با تاریخچه هوش مصنوعی شروع میشود. سپس به ردپای هوش مصنوعی در دانش و روزنامهنگاری و بازار کار و اجتماع و سیاست پرداختهایم. چهرههای معروف هوش مصنوعی در فلسفه و ادبیات و سینما نیز برشمرده شدهاند تا نگاه به هوش مصنوعی فقط از زاویه تکنیکی یا کاربردی نباشد و پیوندهایش با سایر حوزههای فرهنگی و ارتباطی نیز مورد توجه قرار گیرد. کوتاه آنکه این شماره بازخورد تلاش دارد، ضمن به رسمیت شناختن فواید و کارکردهای بدیهی این فناوری، جای نسبتاً خالی نقد را در این حوزه بهقدر وسع خود پر کند و نگاهی انتقادی داشته باشد به یکی از مهمترین پدیدههای دوران حاضر.