نامیرایی و ارتباط بیواسطه با جهان و سایر موجودات و درنهایت توان شناختی بالقوه بیانتها: آرزوهایی باستانی که همواره همراه بشر بودهاند. اما آب حیات به هیچکس زندگی ابدی نبخشید و رویینتنان افسانهای نیز همه کشته شدند. عطش دستیافتن به آرزوهای دیرین اما همیشه زنده ماند. چیزی بسیار انسانی در این رؤیاپردازی نهفته است. میل به کشف و دانستن و بقا. ولی تا به امروز هیچ یک از خدایان باستانی یا اکسیرهای زمینی نتوانستهاند ما را حتی گامی در مسیر دستیافتن به آنها پیش ببرند.
در سدههای اخیر خدایی نو توجه رؤیاپردازان را دوباره به آرزوهای کهن فراخواند: خدای دانش و فناوری. آدمیان بار دیگر با هدف دستیابی به نامیرایی و فهم بیواسطه جهان و موجودات و توان شناختی بیانتها دست به کار آزمون و مشاهده و ثبت و تحلیل و ریاضیات جهان شدند. نتیجۀ تلاش آنها چیزی نبود که میخواستند. با وجود این، پای در مسیری گذاشتند که ممکن است دههها یا سده آتی به نتایجی عظیم برسند، نتایجی چهبسا بزرگتر از افزایش طول عمر و اتصال بیواسطه به جهان و موجودات، و امکانات شناختی نامحدود از جمجمه بشر.