کربن
با وجود گذشت قریب به دویست سال از زمان نوشتهشدن رمان فرانکنشتاین در سال ۱۸۱۸ این اثر مری شلی هنوز هم یکی از شناختهشدهترین داستانهایی است که درباره خطرها و آسیبهای ناشی از مداخله انسان در فرآیندهای طبیعی بنیادین هشدار میدهد. داستان با بازگویی رشتهای از نامهها آغاز میشود که ناخدای یک کشتی گرفتارآمده در قطب شمال به خانه میفرستد، ناخدایی که وقتی از عرشه به بیرون نگاه میکند فقط «دشت وسیع و ناهمواری از یخ» میبیند «که در هر طرف ادامه دارد و گویی تمامشدنی نیست.» روز بعد خدمه کشتی فرانکنشتاین نزار و بینوایی را نجات میدهند که یکه و تنها در تعقیب هیولایی است که خود خلق کرده و اکنون در پی کشتن آن است. تقریباً دویست سال بعد، این داستان هنوز هم جایگاه محوری خود را در تصور عموم حفظ کرده است. اما توصیف مری شلی از صفحه سفید بیانتهایی از یخ که تا افق ادامه دارد، جای خود را به عکسهای نمادین و بهشدت پرطنینی از خرسهای قطبی داده است که در محاصره اقیانوسی تاریک، به باریکه کوچکی از یخ چنگ انداختهاند تا خبر از پیامدهای تغییر اقلیم دهند.
توده یخ شمالگان نقشی کلیدی در تنظیم دمای جهانی و بازتاب تشعشعات خورشیدی دارد و به خنککردن بادهایی که بر فراز آن میوزند و آبی که زیر آن جریان دارد کمک میکند. ذوبشدن مستمر و سریع کلاهک یخی قطبی، و گرمایشی که از پی آن میآید، میتواند به نقاط اوجی برگشتناپذیر و حلقههایی بازخوردی منجر شود که تأثیرات عمدهای بر الگوهای جهانی اقلیم برجای میگذارند، پیامدهایی که نهفقط شمالگان دوردست بلکه عرضهای جغرافیایی میانی و بهشدت پرجمعیت را نیز دستخوش تغییر قرار میدهند.
نتایج آخرین پژوهشها تأییدی است بر تمامی پیامدهای اقلیمی که حتی یک دهه پیش نیز آشکار بودند و شیمیدان برنده جایزه نوبل، پل کروتزن، را بر آن داشتند تا با کمک همکارانش ادعا کند: «فعالیتهای انسانی چنان فراگیر و محسوس شدهاند که زمین را به سمت و سوی یک وضعیت سیارهای ناشناخته سوق میدهند. زمین بهسرعت در حال حرکت بهسوی وضعیتی با تنوع زیستی و پوشش جنگلی کمتر، گرمتر و احتمالاً مرطوبتر و طوفانیتر است.»