اگر این جهان را لحظههای تشنجزای جستوجوی موجودها در پیِ یکدیگر بیوقفه درنمیوردید…
ژرژ باتای، تجربۀ درونی
به تاریخ که نظر میکنیم میبینیم یوتوپیا-پژوهی در آغاز جنبهای ادبی داشت و تازه در قرن بیستم بود که امکانهای یوتوپیا-اندیشی از نو ارزیابی شد. فکرکردن به یوتوپیا راهی برای شناخت انضمامی واقعیت تلقی میشود، راهی برای آفریدن امکانها و صورتهای نو برای زندگی. این رهیافت استلزامهایی دارد: یوتوپیاها بر سر آنند که نظم موجود را براندازند و طرحی نو دراندازند، گو اینکه یوتوپیاییبودن تفکری دوپهلو قلمداد شده است که یا میخواهد جهانهایی موازی در داستانهای خیالی بیافریند که تحققشان در کرۀ خاکی ممکن نیست یا از ضرورت دگرگونی ریشهای وضع موجود دم میزند و راه انقلاب را نشان میدهد. در این نوشته به راه سومی برای فکرکردن به یوتوپیا اشاره میرود. همسو با تفکر ارنست بلوخ ۱ باید گفت یوتوپیا با ممکنها سروکار دارد. یوتوپیای بلوخ شامل رؤیاهای بیداری و سفرها و افسانهها و پروژههای اجتماعی میشود. یوتوپیا عبارت است از خواهش گریختن از بند واقعیت موجود، قسمی آگاهی استباقی که به استقبال آینده میرود، منظرهها، صورتهای خیال، و رؤیاهای بیانکنندۀ میلها، چیزی که با سرشت کل فرهنگ بشری عجین است و نه فقط با سرشت آثار ادبی و دینی که بهصراحت به این موضوع میپردازند.