ظلمت

مترجم: فرید دبیرمقدم

۱

بسیاری ترسیده بودند، اما والداس نه. ساعت چهار به خانه بازگشت. چراغ‌ها روشن بودند. نور بسیار کمی ساطع می‌کردند و به گوی‌‏های مایل به قرمز می‌مانستند، به علائم خطر. در رستورانی که همیشه آنجا ناهار می‌خورد، ساندویچ سرد سفارش داد. تنها صاحب ‏رستوران و یک پیشخدمت آنجا بودند که سپس آنجا را ترک کردند و آرام‌آرام در سایه‌ها گام برداشتند.

والداس بی‌دردسر به آپارتمانش رسید. عادت داشت بی‌آنکه چراغ‌های راهرو ساختمان را روشن کند دیر به خانه بازگردد. آسانسور ‏کار نمی‌کرد و از راه‌پله به طبقۀ سوم رفت. رادیویش تنها اصواتی غریب پخش می‌کرد، چه‌بسا صدا بودند یا چه‌بسا پارازیت. پنجره را ‏که گشود، با هزاران روشنایی مایل به قرمز روبه‌رو شد، با چراغ‌های ساختمان‌های عظیمی که پرهیب کم‌فروغ‌شان در پس‌زمینۀ آسمان ‏بی‌ستاره به چشم می‌خورد. ‏

خواننده گرامی
ادامه مطلب را می‌توانید با اشتراک دیجیتال «بازخورد» بخوانید.

با اشتراک دیجیتال:
ـــ به محتوای مطالب شماره جاری دسترسی دارید.
ـــ آرشیو کامل شماره‌های شش سال گذشته مجله در اختیارتان است.
ـــ مطالب ویژه وب‌سایت را می‌خوانید.

گزینه‌های اشتراک را در ادامه همین صفحه ببینید


اشتراک یک‌ماهه

یک ماه دسترسی به تمامی مطالب وب‌سایت + ۱ روز رایگان

۵۰

هزارتومان

اشتراک سه‌ماهه

سه ماه دسترسی به تمامی مطالب وب‌سایت + ۵ روز رایگان

۱۲۵

هزارتومان

اشتراک شش‌ماهه

شش ماه دسترسی به تمامی مطالب وب‌سایت + ۱۰ روز رایگان

۲۲۵

هزارتومان

اشتراک یک‌ساله

یک سال دسترسی به تمامی مطالب وب‌سایت + ۱۵ روز رایگان

۳۶۰

هزارتومان