۱
بسیاری ترسیده بودند، اما والداس نه. ساعت چهار به خانه بازگشت. چراغها روشن بودند. نور بسیار کمی ساطع میکردند و به گویهای مایل به قرمز میمانستند، به علائم خطر. در رستورانی که همیشه آنجا ناهار میخورد، ساندویچ سرد سفارش داد. تنها صاحب رستوران و یک پیشخدمت آنجا بودند که سپس آنجا را ترک کردند و آرامآرام در سایهها گام برداشتند.
والداس بیدردسر به آپارتمانش رسید. عادت داشت بیآنکه چراغهای راهرو ساختمان را روشن کند دیر به خانه بازگردد. آسانسور کار نمیکرد و از راهپله به طبقۀ سوم رفت. رادیویش تنها اصواتی غریب پخش میکرد، چهبسا صدا بودند یا چهبسا پارازیت. پنجره را که گشود، با هزاران روشنایی مایل به قرمز روبهرو شد، با چراغهای ساختمانهای عظیمی که پرهیب کمفروغشان در پسزمینۀ آسمان بیستاره به چشم میخورد.