حراج آتش

مترجم: فرید دبیرمقدم

یطان با لحنی خودمانی گفت: «بیا این مسخره‌بازی‌ها را بگذاریم کنار. تو نیازی به هیچ دلیل و مدرکی نداری.» ‏

ژنرال دِبرِت سرش را بسیار آهسته به نشانۀ تأیید جنباند و گفت: «درست می‌گویی. یک جور هاله وجود دارد، یک جور ‏احساس، ‏یک چیز نو…»‏.

شیطان گفت: «البته که نوست. تو قبلاً هرگز من را مستقیم و بی‌واسطه ندیده‌ای.» ژنرال یاد واقعه‌ای در کره افتاد… چند واقعه… ‏اما شیطان همچنان داشت حرف می‌زد. «بیا وقت تلف نکنیم. من عجله دارم و می‌خواهم زودتر این ماجرا را فیصله بدهم.» ‏

وقتی مستقیم به شیطان نگاه می‌کردی، به هیچ وجه خوش‌قیافه نبود. راستش حتی خیلی هم کریه بود. ژنرال سعی کرد اعتنایی ‏نکند، ولی نتوانست و عاقبت تشرزنان گفت: «بسیار خب. چی را می‌خواهی فیصله بدهی؟ اصلاً برای چی سراغ من آمده‌ای؟ من که ‏مطمئناً… اِم… احضارت نکردم.»‏

خواننده گرامی
ادامه مطلب را می‌توانید با اشتراک دیجیتال «بازخورد» بخوانید.

با اشتراک دیجیتال:
ـــ به محتوای مطالب شماره جاری دسترسی دارید.
ـــ آرشیو کامل شماره‌های شش سال گذشته مجله در اختیارتان است.
ـــ مطالب ویژه وب‌سایت را می‌خوانید.

گزینه‌های اشتراک را در ادامه همین صفحه ببینید


اشتراک یک‌ماهه

یک ماه دسترسی به تمامی مطالب وب‌سایت + ۱ روز رایگان

۵۰

هزارتومان

اشتراک سه‌ماهه

سه ماه دسترسی به تمامی مطالب وب‌سایت + ۵ روز رایگان

۱۲۵

هزارتومان

اشتراک شش‌ماهه

شش ماه دسترسی به تمامی مطالب وب‌سایت + ۱۰ روز رایگان

۲۲۵

هزارتومان

اشتراک یک‌ساله

یک سال دسترسی به تمامی مطالب وب‌سایت + ۱۵ روز رایگان

۳۶۰

هزارتومان