«ماه و خورشید، پسر و دختر من هستند.» این جمله را زنی گفته بود که هرگز دختر و پسری نداشت و روایتهایی از عشقی قدیمی در زندگیاش نقل میکنند که نتیجهاش شد تنهایی تا آخر عمر. یک بار در پاسخ کسی که از او دلیل تنهاییاش را پرسیده بود، گفته بود: «کسی که دوستش داشتم، مُرد.» و تمام قصههای پشت این جمله را برای همیشه در سینه نگه داشت. شاید هنوز بسیاری او را نشناسند، اما آنها که اهل تماشای آسمان و آشنا به مختصات ستارگان و فعل و انفعالات خورشیدی هستند نام او را بارها شنیدهاند. آنقدر با آسمان انس و الفتی عمیق داشت که صحبت درباره تصویری که از فورانهای خورشیدی ثبت و روی دیوار اتاقش نصب کرده، عشق و علاقه را بهوضوح در کلام و نگاهش جاری میکند: «هر روز از خورشید عکس میگرفتم اما این عکس را بیشتر از همه دوست دارم، آن روز خیلی به خورشید نگاه کرده بودم. این کار شیرین است. کسی که وارد این کار شود نمیتواند دیگر از آن جدا شود.»