همچنان دستخوش سیل تصویرهاییم. تصویرهایی که سرمایهداری از خود دارد ــ سلسلهای از پالسهای الکتریکی که، شاید، با سرعت نور کرۀ زمین را درمینوردند ــ و تصویرهایی که از نسبت خود با سرمایهداری داریم. ممکن است به خود بهچشم انسانهایی بنگریم که در عصر «مابعدِ سرمایهداری» میزیند؛ ممکن است به خود بهچشمِ شهروند بنگریم، مصرفکننده، افرادی تابع مناسبات نولیبرالی، یا بهچشم افرادی که عضو تعاونیها، کمونها و جماعتهای گونهگونند، اعضای گروههایی مذهبی یا قومی، حزبی سیاسی؛ ممکن است به خود بهچشم موجوداتی جغرافیایی بنگریم، یا حتی اعضای نوع معینی از جنبشی بینالمللگرا، نوعی انسانگراییِ جهانگستر یا جریانی معتقد به یکپارچگی کل کائنات. خیلی مهم است که چه درک یا تصوری از خود داشته باشیم ــ اینکه خود را بدنی تکافتاده انگاریم، عضوی از پیکری جمعی ببینیم، فردی افسرده، کارگر، پرستار یا مددکار ــ و مهم است که چه تصوری از نسبت خود با امور انتزاعیِ بزرگتری داریم که مهارشان به هیچ روی در دست افراد نیست. و در پیوند با اینها، اینکه چه واکنشی به آیندههایی نشان میدهیم که به نام ما از آنها (اما نه لزوماً به نام تک تک آدمها) سخن میگویند تصویری به ما ارائه میکند از چیزهایی که ممکن میپنداریم.