عکسی که در مطبوعات منتشر میشود از جنس پیام است. این پیام، روی هم رفته، از ترکیب منبع انتشار و کانال انتقال و نقطۀ دریافت شکل میگیرد. منبع انتشار پیام کارکنان روزنامهاند، گروه افراد اهل فنی که خوب میدانند از چه کسی یا کسانی عکس میگیرند. بعضی از ایشان آن عکس را انتخاب میکنند، ترکیب میکنند، رویش کار میکنند و حال آنکه دیگر اعضای گروه، در نهایت، به آن عکس عنوانی میدهند، شرحی برایش مینویسند تا زیرش چاپ شود یا توضیحی برای آن تدارک میبینند. نقطۀ دریافت پیام جمع کسانی است که روزنامه میخوانند. در مورد کانال انتقال هم باید گفت خود روزنامه مجرای انتقال پیام است یا دقیقتر بگوییم مجموعهای از پیامهایی که همزمان و همراه با عکس منتقل میشوند. این مجموعه مرکز و محیط انتقال پیام به شمار میآید که خود بهوسیلۀ متن و عنوان و شرحِ زیر عکس و صفحهآرایی شکل میگیرد و، به وجهی انتزاعیتر اما به همان اندازه «اطلاعرسان»، بهوسیلۀ خودِ نام روزنامه (این نام نمایانگرِ دانشی است که میتواند با قوت تمام خواندنِ پیامِ منتشرشده را سمت و سو بخشد: معنای یک عکس میتواند بسته به روزنامهای که در آن به نشر میرسد تغییر کند، بسته به اینکه در کدام روزنامه چاپ میشود، روزنامۀ بس محافظهکارِ «لوغُغ» [= روزنامۀ فجر] یا روزنامۀ کمونیستیِ «لومانیته» [= انسانیت]). این نکتهها بیاهمیت نیستند زیرا بهراحتی میتوان دید که در مورد عکسی که در روزنامه چاپ میشود سه جزء سنتیِ تشکیلدهندۀ پیام را نمیتوان با روش تحقیق یکسان وارسی کرد. منبع انتشار و محل دریافت پیام هر دو درون میدان قسمی جامعهشناسی قرار میگیرند: مسئله بر سر مطالعۀ گروههای انسانی است و تعیین انگیزهها و نگرشها و تلاش برای وصل کردن رفتار این گروهها به کل جامعهای که این گروهها جزئی از آنند. اما در مورد خود پیام لاجرم باید از روش متفاوتی بهره جست: مبدأ و مقصد پیام هرچه باشد، عکس صرفاً محصول یا مجرای انقال پیام نیست بلکه در عین حال شیئی است بهرهمند از نوعی خودآیینی یا استقلال ساختاری. بی آنکه هیچ قصد داشته باشیم این شیء را از کاربردش جدا کنیم، ضرورت دارد روشی ویژه مقدم بر تحلیلهای جامعهشناختی تدارک بینیم، روشی که فقط میتواند تحلیل درونماندگار ساختار یکتایی باشد که یک عکس ممکن است پدید آورد.