تخیل عملی جادویی است، سحری است که چیزها را پدیدار میکند، طوریکه میتوانی آنها را لمس کنی.
ژان پل سارتر، امر خیالی
موضوع بحث ما تصویر است، اما نه از آن حیث که بازنمودی از واقعیت است، بل از آن حیث که توانی پویا دارد، یعنی قابلیتی برای برانگیختن و شکلدادن طرحها و نمایشها و تعاملها و قابهای روایی که واقعیت را ساختار میبخشند. نکته مورد نظر ما این است که تصویر میتواند از میان بینهایت تجربه ادراکی ممکن دست به گزینش بزند و به همین اعتبار میشود گفت تخیل بدل به عمل میشود: عمل تخیل یا تصویرسازی.۱
بیایید تصویر را سامانهای روایی در نظر بگیریم (وسیلهای ساماندهنده یا ساختاربخش)، لایهای از آگاهی که میتواند نمودهای بدن را در فضا تغییر دهد و به این ترتیب معنایی را که به تجربهمان میدهیم دگرگون سازد. ادموند هوسرل میگوید «آگاهی [همواره] آگاهی به چیزی است» و این بدان معناست که آگاهی بهاصطلاح وجهی قصدمند۲ دارد یا ناظر به چیزی است: منعکسساختن نوعی فضا3 و پیوستگی زمانی که در بستر آن حرکت ممکن میگردد. حرکت در زمان. زمان در آگاهی. آگاهی به چیزی.