سکوت ساکنان آسونو زبانزد خاص و عام است. نخستین مسافرانی که پا به آنجا گذاشتند تصور کردند این مردمان رئوف و باوقار لالند و هیچ زبانی ندارند جز ایما و اشاره و نگاه. بعدتر که مسافران پرچانگی کودکان آسونویی را شنیدند گمان کردند که بزرگسالان در میان خودشان با یکدیگر سخن میگویند و فقط در حضور غریبهها سکوت اختیار میکنند. اکنون میدانیم که ساکنان آسونو زبانبسته نیستند، بلکه پس از آنکه اوان طفولیت را گذراندند دیگر بسیار بهندرت با هیچکس و تحت هیچ شرایطی سخن میگویند. چیزی هم نمینویسند و برخلاف افراد لال یا راهبانی که روزۀ سکوت میگیرند، بهجای سخنگفتن از هیچ علامت یا ابزار ارتباطی دیگری نیز استفاده نمیکنند.
این اجتناب کمابیش مطلق از زبان آنها را مسحورکننده میکند.
افرادی که با حیوانات زندگی میکنند قدر جذابیت زبانبستگی را خوب میدانند. حقیقتاً لذت وافری است که بدانی وقتی گربهات وارد اتاق میشود، اشارهای به هیچ یک از عیبها و نقاط ضعفت نمیکند یا اینکه میتوانی شِکوههای دلت را برای سگت تعریف کنی بیآنکه او پیش مسببان آنها بازگوشان کند.