علم مدرن مفهومی انتزاعی نیست که فقط در ذهنها وجود داشته باشد. اگر عملی شود و به اجرا درآید کاملاً متأثر از متعلقات محیط اطرافش خواهد بود. مفهوم علم و روش علمی و فعالیت علمی را افرادی تقویم میکنند که متأثر از تاریخ و جغرافیاهای مختلف و شرایط فرهنگی و مذهبی و اجتماعی متفاوتند. هنگامی که مفهوم علم به ساختاری نظری و مجرد بدل و سپس در جامعه اجرایی میشود از هزار و یک عامل فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی اثر میپذیرد.
روی کاغذ و در شرایط مجرد کمتر کسی را درون اجتماع علم پیدا میکنید که با برخی از بدیهیترین قوانین بازی علم مخالف باشد، مگر آنها که در حاشیه قلمرو فلسفۀ علم با نگاههای افراطی فعالیت میکنند. برخی از این اصول سادهاند. علم بر مبنای مشاهده مستقل و قابل تکرار و ساخت نظریه بر مبنای آن و آزمودن و اصلاح آن نظریه پیش میرود. در علم قطعیتی نیست. دانشمند باید ذهنی باز و منتقد داشته باشد و تیغ تیز نقدش اول از همه بر یافتهها و آزمودههای خویش از غلاف درآید. هنگام آزمون و جمعآوری اطلاعات نیز باید مراقب بود که جامعۀ نمونه بازتابدهندۀ جامعۀ بیرونی باشد تا نتایج قابلیت تعمیم بیشتری داشته باشند. باید از نظرات و دیدگاههای مختلف استقبال کرد و آنها را نه بر مبنای ویژگیهای راوی، ازجمله جنسیت و نژاد و ملیت و گرایش جنسی، که بر اساس دادهها و آزمون بیرحمانۀ واقعیتمحور و استنادشان بررسی کرد.