ده یکی از رادیکالترین آزمونهای فُرمی در تاریخ سینمای ایران ( و شاید جهان) است. تمامی وقایع درون یک اتوموبیل میگذرد. تمام شخصیتهای اصلی داستان را درون اتوموبیلی واحد میبینیم. تمامی دنیای فیلم را از زاویهدید دو دوربین کوچک دیجیتالی میبینیم که داخل آن اتوموبیل، نزدیک به داشبورد، نصب شدهاند. این دو دوربین جانشین چشم انسان نیستند. در حقیقت چشم ماشیناند. به تعبیری چشمهای اتوموبیل و تجسد آگاهی ماشیناند که زاویهشان هیچگاه تغییر نمیکند و در همه حال تابع حرکت و سکون اتوموبیلاند. در سرتاسر فیلم فقط یکبار یکی از دو دوربین زاویهدیدش عوض میشود. این مورد بهاعتبار استثناءبودنش در فیلم در حکم سرنخی برای ورود به دنیای فیلم میتواند بود. (در دقیقۀ ۴۸ فیلم در لحظهای که روسپی از اتوموبیل پیاده میشود زاویهدید دوربین تغییر میکند: او را از پشت میبینیم که بهطرف عمق قاب حرکت میکند، اتفاقی که در فیلم تکرار نمیشود. دوربین بهقدری مکث میکند که زن روسپی مشتریای مییابد و سوار اتوموبیلش میشود.) در این مقاله، میکوشیم از منظری شاید تازه به فیلم ده نظر کنیم، از منظری که به شخصیت اصلی داستان به چشم یک خبرنگار زن، زنی روانکاو، و در عین حال بازجو مینگرد.