کارل مارکس دربارۀ سانسور و آزادی مطبوعات میگوید: «سانسور مبارزه را نابود نمیکند، بلکه آن را یکجانبه میکند، مبارزهای آشکار را به مبارزهای پنهان تبدیل میکند، مبارزه بر سر اصول را، به مبارزه اصولی بدون قدرت با قدرتی بدون اصول تبدیل میکند. […] ذات مطبوعات آزاد، ذات باشخصیت، عقلانی و اخلاقی آزادی است. شخصیت مطبوعات سانسورشده، همان هیولای بیشخصیت بندگی است.» و معتقد است سانسور بهمرور مطبوعات را مطیع و ریاکار میکند و آنها را از وظایف ذاتیشان دور میسازد.
دشوار بتوان دو مقولۀ مطبوعات و سانسور را هم جدا کرد و یکی را بر دیگری مقدم دانست، بهویژه در ایران که تولد نخستین روزنامه همزان بود با ظهور توقیف و سانسور. این دو مقوله پابهپای هم نزدیک به دو قرن در تاریخ این سرزمین حضور دارند، تاریخی پر از خفقان و در عین حال پر از مصادیق ایستادگی.
ظهور مطبوعات پیش از مشروطه
ظهور نخستین روزنامه به زبان فارسی در ایران نتیجۀ تدبیر عباس میرزا بود. او با هدف کسب دانش روز دنیا جوانان را به اروپا فرستاد تا با فنون و دانش روز به ایران بازگردند و ترقی و پیشرفت را سوغات بیاورند. در میان فرزندان اشراف که در عصر سلطنت محمدشاه راهی فرنگ شدند، نام میرزا صالح کازرونی (شیرازی) هم دیده میشود. او چند سال بعد از بازگشت به ایران، در سال ۱۲۵۳ هجری قمری، نخستین روزنامه فارسیزبان ایران را منتشر کرد: کاغذ اخبار، روزنامهای که سه سال بعد بهدست حاجی میرزا آغاسی تعطیل شد. کاغذ اخبار نقطه آغاز مطبوعات در ایران است که در عصر ناصری با انتشار مستمر وقایع اتفاقیه ادامه یافت. البته توقیف و سانسور در آن زمان رسمی و سازمانیافته نبود و منعندی و بیحسابوکتاب اجرا میشد.