مواجهۀ ما با اطلاعات و اخبار اشتباه (misinformation) و اطلاعات و اخبار جعلی (disinformation) برخلاف آنچه این روزها زیاد میشنویم مواجهۀ تازهای نیست. از ابتدای شکلگیری جریان اطلاعاتی با پدیدۀ طراحی و انتشار اخبار و اطلاعات اشتباه و غلطانداز مواجه بودهایم، روندی که در هر دورهای شکل و نام مختلفی بر خود گرفته و ابزار اعمال آن نیز همراه با ابزارهای زمانه تغییر یافته است. گاهی طراحیِ خبرِ دروغ را تبلیغات و پروپاگاندا نامیدهاند، گاهی ابزار مهندسی اجتماع و مدیریت بحران، گاهی فریب و خدعه و مکر، گاهی راهبرد و هزار و یک نام دیگر.
در یک روز عادی که همه چیز خوب و خوش است و نه خطری تهدیدمان میکند و نه مشکلی هست، تکلیف اخبار جعلی (اجازه دهید در ادامه از این نام برای هر دو مقوله اخبار جعلی و اشتباه استفاده کنم) کاملاً روشن است: دروغ بد است، انتشار اطلاعات نادرست غیراخلاقی است و بنابراین همه ما، بالأخص رسانهها، وظیفه داریم بهقول کارل برنشتاین «بهترین نسخۀ حقیقت قابلدستیابی» را تولید و منتشر کنیم. در شرایط عادی اگر کسی در جایی آگاهانه دروغ بگوید و اطلاعات غلط منتشر کند و به گسترش شایعات غیرمستند دامن بزند، همه بهراحتی رفتار او را غیراخلاقی تلقی خواهند کرد و متفقالقول بر اهمیت برخورد با این عمل غیراخلاقی تأکید خواهند کرد. در این شرایط تصمیمگیری در برابر اخبار جعلی کار چندان پیچیدهای نیست، یا لااقل بهنظر میرسد کار چندان دشواری نباشد. اما مواجهه با اخبار جعلی به این سادگیها نیست. برای مثال بنگرید به نمونه اخیر مناقشه اوکراین و روسیه و تجاوز روسیه به خاک اوکراین.