چکیده
موضوع بحث این مقاله چگونگی تغییر ساختاری رسانۀ سرمایهداری در عصر ارتباطات دیجیتال است. پرداختن به این بحث نیازمند رهیافتی است که از نقد مارکسی از اقتصاد سیاسی رسانه نشأت گرفته باشد. در این بحث میان انواع سرمایۀ موجود در صنعت رسانه تمایز گذاشتهایم: سرمایۀ رسانهای، سرمایۀ معطوف به رسانه، سرمایۀ زیرساخت رسانهای و سرمایۀ خارج از رسانه. این مقاله چهار راهبرد سرمایه را مشخص میکند که سرمایۀ رسانهای با استفاده از آنها سود را به حداکثر میرساند: الف. جایگزینکردن فناوری رسانهای «جدید» به جای «قدیمی»؛ ب. ایجاد کانالهای انتقالی تازه برای ارائۀ محصولات «قدیمی»؛ پ. تدوین حقوق مالکیت تازه برای بخشها و شبکههای رسانهای؛ ت. کاهش هزینههای تولید و تراکنش. گرایش به حداکثرسازی سود در قلب تحول ساختاری صنعت رسانۀ سرمایهدارانه قرار دارد. اثر حاضر همچنین تمایل به جهانیسازی نظام رسانه در عصر دیجیتال و تناقضهای اقتصادی برخاسته از آن را توضیح میدهد. میدانهای کنشی را که تحول ساختاری صنعت رسانه در آنها رخ میدهد شناسایی میکند و نشان میدهد که تمرکزگرایی ویژگی ضروری، متناقض و درونی نظام رسانۀ سرمایهدارانه و تحول ساختاری آن است.
این مقاله شش علت را شناسایی میکند که توضیح میدهند چرا سرمایه بهدنبال اتخاذ راهبردهای سرمایهدارانهای است که منجر به تحول ساختاری صنعت رسانه میشوند. این شش علت عبارتند از اشباع بازار، بیشانباشت، گرایش به نرخ نزولی سود، تمرکز سرمایه، فشار رقابت و تبلیغات. این مقاله در نهایت نقش دولت را، در مقام عامل سرمایه بهطور عام و سرمایۀ رسانهای بهطور خاص، توضیح میدهد. همچنین، نقش دولت را در خصوصیسازیها، تنظیمزدایی، شکلگیری دولتهای ملی رقیب و منافع متعددی که دولت برای سرمایۀ رسانهای فراهم میکند، توضیح میدهد. این مقاله نشان میدهد که سرمایه و سرمایهداری متحولکنندگان اصلی رسانه و نظام ارتباطات هستند. برای درک این تحولات، به رهیافتی نیاز داریم که ریشه در نقد مارکس از اقتصاد سیاسی داشته باشد.