در سالهای اخیر ذائقه مخاطبان رسانه تغییر کرده است. افراد، خاصه جوانها، بیشتر راغباند اخبار را از شبکهها و رسانههای اجتماعی به دست آورند تا روزنامههای چاپی و وبسایتهای خبری یا حتی شبکههای تلویزیونی داخلی. اگر چشمبسته غیب نگوییم رسانههای حرفهای، درصورتیکه بخواهند هنوز در مدار باقی بمانند، چارهای ندارند جز حضور در شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای آنلاین. ناگفته پیداست که «حضور» بهمعنای «ادغام» در این شبکهها نیست؛ هرچند بهکرات دیدهایم که رسانههای رسمی و مستقل چنان آستینها را بالا دادهاند و فعالانه مشغول «کار» در این شبکهها شدهاند که مرز «ادغام» و «حضور» در شبکههای اجتماعی را مخدوش و گاه محو کردهاند.
از اینرو، هرچه از سلطۀ شبکههای اجتماعی بر افکار عمومی گذشت روزنامهنگاران نیز بیشازپیش حیات و ممات خود را به رسانههای اجتماعی گره زدند. در حال حاضر، بسیاری از روزنامهنگاران سوژههای خبریشان را از شبکهها اجتماعی پیدا میکنند، گزارشهاشان را در/برای این بستر تهیه میکنند و حتی گاه اعتبارشان را نه از رسانهشان که از شبکههای اجتماعی به دست میآورند. در یک کلام، اگر واقعبین باشیم، حرفه روزنامهنگاری در ایران [بالنسبه] پاگیر شبکههای اجتماعی شده است. درست است که محدودیت مطبوعات و عدم استقلال کامل تحریریهها و تجاریشدن هرچه بیشتر رسانهها و کمسوادی و بدسلیقگی مدیران رسانه به این امر دامن زدهاند اما نمیتوان از خود سلب تکلیف کرد و بر نابودی سنت و رسالت روزنامهنگاری مستقل در آتش شبکههای اجتماعی چشم فرو بست. باید جایگاه «روزنامهنگاری» را همچنان در مقام یک «حرفه» حفظ کرد.
بیش از یک دهه است که رسانههای بزرگ جهان حضور شخصی روزنامهنگاران در شبکههای اجتماعی را مقید به آداب و قواعدی کردهاند که برگرفته از اصول اولیه روزنامهنگاری است. از مهمترین این قواعد، که بهتجربه حاصل شده است، این است که روزنامهنگار در رسانههای اجتماعی، همانند رسانۀ حرفهای خود، نباید اخبار و اطلاعات را بدون اطمینان از صحتشان منتشر کند. همانطور که روزنامهنگار باید از صحت خبری که از کوچه و خیابان یا حوزه خبریاش به دست آورده است مطمئن شود و سپس اقدام به انتشار خبر کند، در رسانههای اجتماعی نیز باید طبق همین اخلاق حرفهای از انتشار و اشاعه هر خبری که به چشمش میخورد بپرهیزد، خاصه اخباری که عجیبوغریب یا به قول معروف مشکوکاند. او در شبکههای اجتماعی نه یک شهروند عادی که «روزنامهنگار» است. درست همانطور که یک پزشک حق انتشار و اشاعه یک مطلب غیرعلمی را در شبکههای اجتماعی و محافل عمومی ندارد، روزنامهنگار نیز نباید با لایک و ریتوییت و استوریکردن و به اشتراکگذاشتن هر خبری بر آتش اخبار جعلی و نیمهجعلی بدمد و بهقول معروف در زمین صاحبان قدرت و ثروت بازی کند.
محض نمونه، برخی از روزنامهنگاران در هفتههای گذشته خبر «عوارض پنج میلیون تومانی خروج از کشور در لایحه بودجه سال آینده» را خارج از این قاعده در رسانههای اجتماعی بازنشر و دستبهدست کردند و خواسته یا ناخواسته در زمین دیگری بازی کردند. ماجرا از این قرار بود: یک وبسایت خبری با مقایسه اشتباه بودجه عوارض در سال جاری و سال آینده استنباط کرده بود که عوارض خروج از کشور ۱۴برابر خواهد شد. درست است که در روزگار ما تحقق استنباطهایی غریبتر از این هم ناممکن نیست اما بسیاری از روزنامهنگاران و خبرنگاران فعال در رسانههای اجتماعی به خود زحمت صحتسنجی این خبر را ندادند و آن را با لایک و ریتوییت و اظهار نظر تکرار کردند و اشاعه دادند. چند ساعتی نگذشت که خبر تکذیب شد و آنچه از دست رفت وجهه حرفهای خبرنگاران، و بهتبع آن، رسانههاشان بود.
از سوی دیگر، رسانههای حرفهای هم در این فضای هیجانی به دام لایک جمعکردن و جلب توجه بیشتر در رسانههای اجتماعی افتادند و به اعتبار خود ضربه زدند. شاید بگویید کدام اعتبار؟ حتی اگر حق با شما باشد و دیگر با این دست خطاهای رسانهها غافلگیر نمیشوید اما این خطای حرفهای روزنامهنگاران و رسانههاشان میتواند تصویری بزرگتر از بحران حاضر نشانمان دهد: روزنامهنگاران ما نهفقط در حسابهای کاربری شخصیشان که در رسانههای رسمی هم چندان حرفهای عمل نمیکنند. ذکر منبع خبرِ اشتباه رافع مسئولیت رسانۀ نقلکننده خبر نیست. این از اصول ابتدایی روزنامهنگاری است. با وجود این، مشابه این عکسالعمل هیجانی را میتوان در بسیاری از مطالب رسانههای جریان اصلی دید. بهنظر میرسد ما با کاربرانی در رسانههای اجتماعی طرفیم که خود را روزنامهنگار مینامند و از جانب رسانههای رسمی نیز در کسوت روزنامهنگار معرفی میشوند و حتی از اندک امتیازات حرفۀ روزنامهنگاری هم بهره میبرند اما در عمل چندان به قواعد حرفهای پایبند نیستند و همچون کاربران عادی رفتار میکنند، چه در رسانههای اجتماعی چه در رسانههای حرفهای.
بنابراین، آنچه از فعالیت روزنامهنگاران در رسانههای اجتماعی میبینیم صرفاً نشانۀ بیماری است، نشانهای که ما را به بیماری تحریریههای رسانههای حرفهای میرساند، به بیکفایتی مدیران رسانه، به تشکیک در صلاحیت حرفهای سردبیران و دبیران تحریریه، عدم استقلال تحریریهها و صد البته کمبودهای شدید در آزادی رسانه. خوشخیالانه و سادهلوحانه است اگر تصور کنیم این بیماری که نشانههایش در شبکههای اجتماعی دیده شده است به این زودیها برطرف خواهد شد. بر این اساس، بهتر است فعلاً تا آن روز با تکیه بر انضباط فردی به قواعد و سنت روزنامهنگاری حرفهای پایبند بمانیم و خواسته یا ناخواسته در زمین دیگری بازی نکنیم.