آنطور که پیداست، بازیکاری بهسان نوشدارویی که شیادان قرونوسطایی به افراد قالب میکردند، طیف نامحدودی از کاربردهای بالقوه را پوشش میدهد و از اعتماد و وفاداری بیشائبه مصرفکنندگانش برخوردار است. البته که بسیار سخت بتوان نادرستی هرکدام از اثرات و ثمراتی که به بازیکاری نسبت داده شده را اثبات کرد زیرا آپاراتوس بازیکاری واجد یک منطق درونی یکدست و منسجم است. در حقیقت، امروزه بازیکاری به یکی از همان سامانههایی بدل شده که میشل فوکو از مفهوم آپاراتوس یا دیسپوزیتیف برای اشاره به آنان بهمثابه چارچوبهای اجتماعی قدرتمند فهم و اندیشه بهره گرفته و در مصاحبهای که تحت عنوان «اعتراف تن خاکی» چاپ شده، آنان را اینگونه تعریف کرده است: «مجموعهای کاملا ناهمگن از گفتمانها، نهادها، اشکال معماری، تصمیمات نظارتی، قوانین، تدابیر اجرایی، احکام علمی و گزارههای فلسفی، اخلاقی و بشردوستانه - و در یک کلام، امور ذکرنشده دیگری که به یک اندازه در این مفهوم دربرگرفته میشوند.»