آیا باید با همین اینترنت سر کرد؟

اینترنت در آغاز یک پروژه نظامی بود. همه‌چیز تقریبا از پایان جنگ جهانی دوم شروع شد: انفجار بمب اتم و آغاز جنگ سرد. پای اطلاعات و محاسبات داده‌ها به میان آمده بود: کدنویسی و رمزشکنی. در دهه 1960 آژانس تحقیق پروژه‌های پیشرفته وزارت دفاع آمریکا (ARPA) پروژه «اینترنت» را کلید زد. آرپا در آن زمان برای کارکردهای نظامی و دفاعی به وجود آمده بود. طرح آرپا از این قرار بود که کامپیوترهای موجود در شهرهای مختلف را که هر یک داده‌های خاصی را ذخیره کرده بودند، برای تبادل داده‌ها به یکدیگر متصل کند و اطلاعات را در حالت اشتراک دائم قرار دهند. در سال‌های پایانی دهه 1970 ایده اینترنت با اتصال شبکه‌های مختلف اجرا شد. دو سال پس از سقوط دیوار برلین، در سال 1993، این شبکه در خاک آمریکا رسما با عنوان «اینترنت» نامگذاری شد و کل سیاره زمین را تسخیر کرد.

اما اینترنت از ابتدا به همین شکل فعلی‌ نبود. دانشگاهیان می‌خواستند با اینترنت در قالب خدمات عمومی، نظیر آموزش و پرورش یا بهداشت و درمان، یک نوع همکاری و نزدیکی ارتباطی را پایه‌گذاری کنند. ایده اولیه اینترنت، وقتی هنوز در قالب خدمات عمومی مطرح می‌شد، انسانی‌تر بود: آدم‌ها باید با هم صحبت کنند،‌ ارتباط بگیرند و به هم نزدیک شوند. حتی در آغاز صحبت از آرمان‌شهر فضای مجازی بود. اما اقدام دولت بیل کلینتون در اواسط دهه 1990 همه چیز را تغییر داد. همزمان با تنظیم مقررات و سیاست‌گذاری اینترنت فشار شرکت‌های حوزه تکنولوژی و لابی‌های آن‌ها در کنگره آمریکا بیشتر شد و سرانجام دولت آمریکا تصمیم گرفت اینترنت را نه به مردم که به شرکت‌ها واگذار کند.

اینترنتی که اکنون پیش روی ماست شباهت‌ چندانی به آن صورت اولیه ندارد. اینترنت حاضر هر روز تجاری‌تر می‌شود و در جهت تامین منافع اقتصادی و امنیتی دولت‌ها و قدرت‌ها پیش می‌رود. ذره ذره از وجود اینترنت پر شده از آگهی؛ از تبلیغاتی آشکار که ناگهان از یک جای صفحه نمایش شما بیرون می‌زند تا تبلیغاتی پنهان که با شبکه‌های اجتماعی در اینترنت فراگیرتر شده است. به این‌ها اضافه کنید حجم انبوه داده‌ای را که من و شما در هر لحظه‌ تولید می‌کنیم و تمام این داده‌ها در دست شرکت‌هایی است ‏که ‏حیات خود را مستقیم و غیرمستقیم از دولت، ارتش، نیروهای نظامی و دستگاه‌های امنیتی دارند. پس پشت آزادی‌های ‏سطحی ‏شبکه جهانی اینترنت ابر شرکت‌ها با الگوریتم‌هایی پیچیده هستند که برای ما و شما ساختار مبهمی دارند. کاربران امروزی اینترنت به‌شدت در چنبره ائتلافی از دولت، بازار، ایدئولوژی و الگوریتم گرفتار شده‌اند. حال دیگر بر کسی پنهان نیست که اوضاع دارد بدتر می‌شود؛ چه‌بسا بدتر بوده و اکنون دارد آشکار می‌شود.

تجاری‌شدن اینترنت پدیده‌ای است فراگیر و کاملا متناسب با معیارهای جهانی‌سازی. طبعا ایران نیز بیرون از این دیگ جوشان نیست. اکنون زندگی بدون اینترنت بسیار دشوار به نظر می‌رسد. اما در اینترنت آمیخته با تجارت و تبلیغات شرکتی و سیاسی و آماده همکاری کامل با نظا‌م‌های نظارتی، باید به عکس‌های اینستاگرام، توییت‌ها، متن‌های وب‌سایت‌ها،‌ پیام‌های کانال‌های تلگرامی و همه چیز شک کرد. مدام باید بهداشت رسانه‌ای را رعایت کرد. ما بی‌پناه در معرض بمباران پیام‌ها قرار گرفته‌ایم و می‌دانیم که هیچ پیامی بدون هدف و منفعت به‌ سویمان نمی‌آید. شبکه‌ای پیچیده‌ از اسپانسرهای سیاسی و شرکتی و کنسرسیوم‌های تبلیغاتی پشت بسیاری از وب‌سایت‌ها، صفحه‌ها، پیام‌ها، توییت‌ها، پست‌ها، کامنت‌ها، لایک‌ها و وایرال‌ها هستند که اصلا از آن‌ها سر درنمی‌آوریم. معلوم نیست آن پشت چه خبر است. اما حتما خبری هست. وحشت‌زده و مبهوت وسط این گود مجازی گیر افتاده‌ایم.

اینترنت بدیل یا جایگزین ایده‌ای است که می‌خواهد دوباره ایده‌های اولیه را به این اینترنت ویران و غارت‌شده باز گرداند. در شماره نهم «بازخورد» به بخشی از اینترنت جایگزین پرداخته‌ایم، یعنی پلتفرم‌های جایگزین که نمونه‌ای از آن‌ها تعاونی‌های پلتفرمی است. تعاونی‌های پلتفرمی می‌کوشند زمینه همکاری و مشارکت مردم را در تعیین مسیرهای پلتفرم‌های مجازی از نو فراهم کنند. تعاونی‌های پلتفرمی می‌خواهند عرصه‌ای عاری از آسیب‌های تجاری‌شدن در اینترنت مهیا کنند تا شاید بتوان دوباره به اینترنتی که در ذهن توسعه‌دهندگان دانشگاهی‌اش بود دست یافت.