گروه نظریه: چند هفتهای از آبان ماه ۱۳۹۸ میگذرد و به پایان دومین دهه از قرن بیستویکم میرسیم؛ دههای که از والاستریت و اروپای ضدریاضتی گرفته تا شیلی، عراق، لبنان و ایران صحنه زورآزمایی بود. قربانیان این زورآزمایی بهگواه روایتهای رسمی و غیررسمی همان طبقات فرودستی بودهاند که گرفتار در لای چرخدندههای کالبد نوظهور اما آشنای سرمایهداری چاره نداشتند جز اینکه بیکاری را با بیگاری تاخت بزنند. آنها مجبورند برای حفظ معیشت خود به مقرراتزدایی از فرآیندهای استخدامی تن دهند، با حذف حداقل دستمزد کنار بیایند، چشم امید به هیچ تشکل و اتحادیه کارگری نداشته باشند و موقتیسازی نیروی کار را بخشی جداییناپذیر از چرخه کار و سرمایهای به رسمیت بشناسند که بدون هیچ تبعیضی بر جغرافیای اقتصاد جهانی سایه افکنده است. اکنون شاهد کسانی هستیم که چه در پاریس، نیویورک یا سانتیاگو باشند، چه در بغداد، بیروت یا تهران، بعضا برای تامین حداقلهای معاش خود به پلتفرمهایی چون اوبر، اسنپ و امثالهم پناه میبرند. ولی درست نمیدانند که این پلتفرمها، شرکتها و نمایندگان «اقتصاد گیگ» سرنمون بحرانند یا ناجیان وضع موجود؟ پس اکنون که فاجعه در جایجای جهان خشونت خود را به رخ کشیده، ضروری است با دقت در سازوکار کنونی اقتصاد گیگ، دستکم بخشی از سازوبرگ ماشین نولیبرالیسم را بهتر بشناسیم و به این پرسش پاسخ دهیم که بیثباتکاری حاصل از آن، زاده و مولد چه مولفههای دیگری است. این تلاشی است که بهقدر توان در ادامه و از پس فاجعه در پیش گرفتهایم.