مصرفکنندگان اقلام مصرفی را مصرف میکردند.
رمون کِنو1
به آینده اروپا و جهان باید برحسب مشخصه روان- قدرتیِ جوامع کنترلی فکر کرد، مشخصهای که تأثیراتی بس دامنهدار و ویرانگر داشته است. روان ـ قدرت (Psycho-power) یعنی سازماندهیِ نظاممند جلب توجه انسانها، فرایندی که بهلطف روان ـ فناوریهایی (psycho-technologies) ممکن شده است که با اختراع انواع فناوریهای جدید ارتباطی توسعه یافتهاند: رادیو در 1920، تلویزیون در 1950، و فناوریهای دیجیتالی در 1990. این فناوریها از طریق صور گوناگون شبکهها در سراسر کره خاک گسترش یافتهاند. حاصل این توسعه روند دائمیِ هدایت توجه انسانها در مجاری صنعتی بوده است و این روند در سالهای اخیر به ظهور پدیدهای فراگیر منجر شده است: نابودیِ این توجه ـ بیماریشناسان آمریکایی این پدیده را بیماری کمتوجهی [یا اختلال ناشی از کمبود توجه] نامیدهاند. نابودی توجه موردی خاص و بسیار حاد از نابودی انرژی لیبیدویی [یا زیستمایه افراد] است که موجب خودویرانگری اقتصاد زیستمایه سرمایهداری شده است.
توجه عبارت است از فرایند تفرّد (individuation) بهمعنایی که ژیلبر سیموندون از این واژه مراد میکند: این فرایند همیشه هم روانی است و هم جمعی. توجه که همان قوۀ ذهن است برای تمرکزکردن بر یک عین، یعنی قوه ذهن برای آنکه عینی برای خود فراهم سازد، در عین حال قوه اجتماعی مراقبتکردن از این عین است ـ مراقبت از دیگری یا از بازنمود دیگری، از عینِ دیگری: توجه در عین حال نام مدنیّتی است که بر پایه فیلیا ساخته میشود، یعنی بر پایه زیستمایه اجتماعیشده. برای همین است که نابودی توجه هم نابودی دستگاه روان فرد است هم نابودی دستگاه جامعه (که خود بهوسیله تفرّد جمعی شکل میگیرد). نابودی توجه از آن حیث مترادف با نابودی دستگاه جامعه است که دستگاه جامعه خود مقوم نوعی نظام مراقبت است، چرا که توجهکردن در عین حال مراقبتکردن است. (و درضمن مواظببودن است، معنایی که در تأکیدی که من بر موضوع نابودی خواهم نهاد لحاظ خواهد شد). چنین نظام مراقبتی در عین حال نوعی اقتصاد زیستمایه است که در آن دستگاهی روانی و دستگاهی اجتماعی به هم وصل میشوند. نابودی این نظام در دنیای امروز معلول دستگاههای فناوری است. و خواهیم دید که این دستگاهها در حقیقت دستگاههایی روان ـ فناورانه (psychotechnological) و جامعه ـ فناورانه (sociotechnological) هستند. به عبارت دیگر، ما با مسئلهای مواجهیم که از آنچه من نوعی اندامشناسیِ عمومی مینامم نشئت میگیرد.