اوایل فوریه سال 2019، «جیل آبرامسون»، سردبیر سابق روزنامه نیویورک تایمز، در مصاحبهای با وبسایت «کات» عنوان کرد که درطول چندین دهه فعالیت روزنامهنگارانهاش هیچوقت مصاحبهای را ضبط نکرده است: «من خیلی سریع یادداشت میکنم.» این موضوع سیل انتقادات آنلاین را متوجه او کرد و بسیاری آبرامسون را روزنامهنگاری بیدقت توصیف کردند. کمی قبل از آن و پس انتشار کتابش درباره صنعت رسانه، تاجران حقیقت، متهم شده بود که پاراگرافهایی از کتابش را بدون ذکر منبع از دیگران کپی کرده و درواقع سرقت ادبی کرده است. این اظهارنظر آبرامسون درباره ضبط نکردن مصاحبههایش به این باور دامن زد که سردبیر سابق نیویورک تایمز، گرچه تند وسریع، اما سرسری و بیدقت کار میکند.
از اتهام سرقت ادبی که بگذریم، حقیقت آن است که بسیاری از روزنامهنگاران، بسته به شرایط، مصاحبههایشان را ضبط نمیکنند. البته این قاعدهای درمورد همه روزنامهنگاران ثابت نیست، شکل و فرایند مصاحبه از یک روزنامهنگار تا روزنامهنگار دیگر متفاوت است و این عمدتاً ناشی از آن است که شغل روزنامهنگاری برخلاف پزشکی یا حقوق حرفهای حسی و شهودی است و نیاز به آموزشهای رسمی سفت و سخت ندارد.
اینکه روزنامهنگاران چطور مصاحبههایشان را بهخاطر میسپارند متفاوت است. در بسیاری موارد، مثل بسیاری تفاوتهای نسلی، خبرنگاران قدیمی بیشتر به یادداشتهایشان رجوع میکنند و خبرنگاران جوانتر به ضبطصوتهایشان وابستهاند. چیزی که زمانی استفاده از آن ضایع و حتی ممنوع بود، در اواخر قرن بیستم با پیشرفت فناوریهای دیجیتال، کمکم همهگیر شد. مثلاً «گِی تِلیس» روزنامهنگار پیشکسوت نیویورک تایمز و از مدافعان روزنامهنگاری ادبی و خلاقانه، بهشدت مخالف استفاده از ضبطصوت است و استفاده همهگیر روزنامهنگاران را از آن، همچون ناقوس مرگ روزنامهنگاری ادبی میداند. درمقابل «الیزابت جین کارول»، یک روزنامهنگار معروف دیگر، حتی ویدیوهای مصاحبههایش را با گوشی تلفن خود ضبط میکند تا حالات چهره مصاحبهشوندگان را هم داشته باشد. در اینجا 18 روزنامهنگار مختلف آمریکایی، تجربه و توصیههایشان را درباره یادداشت یا ضبط مصاحبه مطرح کردهاند. بیشتر این توصیهها، محصول مصاحبه ایمیلی است و برخی هم از طریق گفتوگوی تلفنی، که ضبط نشدهاند، بهدست آمده است. البته همه این 18 توصیه کوتاه و ویرایش شدهاند.
«کارا سویشر»، از دبیران ارشد و از ستوننویسان روزنامه نیویورک تایمز:
وقت مصاحبه هم یادداشت برمیدارم و هم ضبط میکنم، مگرآنکه مصاحبه خیلی کوتاه باشد. داشتن نسخه صوتی مصاحبه برای هر دو طرف مصاحبه بهتر است.
«دیوید وایگِل»، خبرنگار سرویس سیاست داخلی روزنامه واشنگتنپست:
من هم یک ضبطصوت سونی دارم و هم یک گوشی آیفون. برای مصاحبههای رودررو و طولانی، با هردوی آنها ضبط میکند. چون در هر لحظه ممکن است تلفن شما زنگ بخورد و یکی از آن مزاحمانی که تلاش میکنند پشت تلفن چیزی را به شما بفروشند، پشت خط باشد.
«گوستاوو آریانو»، گزارشنویس روزنامه لسآنجلس تایمز:
وقتی حملات به جیل آبرامسون بهخاطر فلسفه یادداشتبرداریاش زیاد شد، با خودم فکر کردم «خب چه مشکلی دارد که کسی مصاحبههایش را ضبط نکند؟» من هم تقریباً هیچوقت مصاحبههایم را ضبط نمیکنم. احساس میکنم خبرنگاران زیادی به ضبطصوت وابستهاند و این موضوع مانع از آن میشود که وقت مصاحبه واقعاً به حرفهای مصاحبهشونده گوش کنند. همهچیز دارد ضبط میشود، حالا اگر 100 درصد حواسمان هم اینجا نبود، ایرادی ندارد. غیر از این، راستش من به فناوری اعتماد هم ندارم و یک جورهایی همیشه این توهم را دارم که یک جوری مصاحبهام ضبط نشده باشد یا بعداً پاک شود. من هم با نظر جیل درباره یادداشتکردن مصاحبه موافقم، من هم خیلی سریع مینویسم. در طول 17 سال کار خبری، حتی یک نفر هم اعتراض نکرده است که نقلقولهایم از حرفهایش ناقص یا اشتباه بوده است.
«حنا درایر»، خبرنگار بخش مهاجرت وبسایت پروپابلیکا:
وقتی روی یک گزارش تحقیقی کار میکنم و منبع اطلاعات خیلی مهمی به من میدهد، همان کاری را میکنم که جیل آبرامسون، سردبیر سابق نیویورک تایمز، توصیف کرد و خیلی سریع آن را یادداشت میکنم. البته حواسم هست که او را نترسانم. راستش یک دلیلی که از ضبطصوت جیبی استفاده میکنم همین است. (بعضی وقتها، در نقش نسخه پشتیبان، با گوشی تلفنم هم مصاحبه را ضبط میکنم.) نمیخواهم به مصاحبهشونده این پیام را بدهم که کجای حرفهایش به دردم میخورد و کجایش نه. تجربه من این است که وقتی از حرفهای منبع یادداشت برمیدارم، آنها هم بیشتر درگیر فرایند مصاحبه میشود. برای همین گاهی چیزهایی را یادداشت میکنم تا فقط بهنوعی احساسات مصاحبهشونده را درباره فرایند مصاحبه مدیریت کنم.
معمولاً صدای کسانی که به من اطلاعاتی درباره سابقه ماجرا میدهند یا کسانی که نمیخواهند چیزی را از شخص آنها نقل کنم، ضبط نمیکنم. بهتجربه فهمیدهام بیرونآوردن ضبطصوت واقعاً آنها را میترساند. چون هیچوقت آنها را نقلقول نمیکنم، بنابراین به نسخه دقیق حرفهایشان هم نیازی ندارم. درمورد گزارشهای معمولی و غیرتحقیقی، قاعده مشخصی ندارم، گاهی ضبط میکنم و گاهی نه. اما سال قبل برای مجلهای گزارشی نوشتم و برای اولین بار با روزنامهنگاری کار کردم که در آنجا مسئول صحتسنجی مطالب بود. متوجه شدم که ضبط مصاحبهها خیلی کمک میکند. گاهی ممکن است معدود افرادی بعدها حرفی را که به شما زدهاند تکذیب کنند یا از اساس منکر شوند که با شما حرف زدهاند. به همین دلیل اگر نتوانید به مسئول صحتسنجی رسانه ثابت کنید که با آن فرد حرف زدهاید، ممکن است مجبور شوید آن بخشها را حذف کنید. بنابراین حالا تقریباً تمام مصاحبههایم را ضبط میکنم، مگر آنکه دلیل محکمی برای ضبطنکردنشان داشته باشم.
«اِستِد هِردان»، خبرنگار سرویس سیاست داخلی نیویورکتایمز:
تقریباً برای تمامی مصاحبههای تلفنیام از نرمافزار «ضبطصوت اتوماتیک» استفاده میکنم که به یک وبسایت تبدیل فایل صوتی به نوشتار وصل است. حتی اگر ضبط بکنم، معمولاً وقت مصاحبه یادداشت هم برمیدارم، این کمک میکند که وقتی میخواهم به آن بخش از مصاحبه برگردم، راحتتر پیدایش بکنم مخصوصاً وقتی قرار است آن مطلب را سریع تحویل بدهم. این نرمافزار تقریباً پنج دقیقه بعد از اتمام مصاحبه، یک فایل تقریبی از مصاحبه برایم ایمیل میکند.
وقت مصاحبه حضوری، با تلفن همراهم ضبط میکنم و معمولاً به مصاحبهشونده میگویم که از کی شروع به ضبطکردن میکنم. البته وقت مصاحبه، از بخشهای مهم حرفها هم سریع یادداشت برمیدارم. وقتی با افراد معمولی حرف میزنم، مثلاً درباره اتفاقی که در یک خیابان افتاده، صدایشان را ضبط نمیکنم اما تقریباً همیشه چیزی را که میخواهم از آنها نقل کنم با خودشان در میان میگذارم که اشتباهی نکرده باشم. این افراد معمولاً با زبان خبر آشنا نیستند یا سواد رسانهای کمتری دارند، نمیخواهم وقتی اسمشان را در مصاحبه دیدند، شوکه شوند.
«بِرین استول»، روزنامهنگار تحقیقی روزنامه نیواورلئان ادوکیت:
تقریباً همیشه ترجیح میدهم هر گفتوگویی مرتبط با مطلبم را ضبط کنم، مگر یا امکانش نباشد یا بهعلت خاصی ترجیح دهم این کار را نکنم. من ندیدم مثلاً خبرنگاران کنگره چیزی را یادداشت کنند، همیشه گوشی تلفن یا ضبطصوتشان را بهسمت سیاستمداران و نمایندهها میگیرند که کاملاً منطقی و پذیرفتنی است. اما این کار در موارد دیگر همیشه ضروری نیست. من همیشه گفتوگوهایم را با مقامات رسمی و سیاستمداران ضبط میکنم و قبل از ارسال گزارش دوباره نقلقولهای آنها را چک میکنم. چون این منابع بیشتر از سایر افراد احتمال دارد صحت نقلهایشان را توسط رسانهها زیرسؤال ببرند.
اما گاهی در شرایطی خاص ترجیح میدهم اصلاً ضبط نکنم، مثلاً وقتی گزارشی درباره یک موضوع جنایی مینویسم. در این موارد اگر سریع ضبطصوتتان را جلوی صورت افراد مرتبط، از اعضای خانواده گرفته تا رهگذران و پلیس، بگیرید و شروع کنید به سؤالپرسیدن، آنها را میترسانید. در این موارد قلم و کاغذ بهتر جواب میدهد. من میتوانم خیلی سریع و درست بنویسم و فکر میکنم اکثر خبرنگاران هم این توانایی را دارند. وقتی ضبط نمیکنم، سعی میکنم روی نقلهای کوتاه تمرکز کنم؛ جایی که میدانم میتوانم سریع و عیناً نقل کنم. نقلقولهای بلندتر را به زبان خودم مینویسم و وقتی از دقت این نقلقولها مطمئن نیستم، از گیومه استفاده نمیکنم.
مواردی هم هست که اصولاً امکان ضبط صدا وجود ندارد، مثلاً نه در دادگاههای فدرال و نه در دادگاههای ایالتی نیواورلئان امکان ضبط صدا وجود ندارد و اگر بخواهید متن صحبتهای دادگاه را بهدست بیاورید یا تقریباً غیرممکن است یا بسیار گران و وقتگیر. اگر یک خبرنگار به ضبطصوت وابسته باشد و مهارتهایش را در تندنویسی بهبود ندهد چطور میتواند در چنین شرایطی، حرفهای عمل کند؟
«رکس ریید»، نویسنده و منتقد فیلم در مجله آبزرور:
اوایل کارم، وقتی حافظه تصویریام فوقالعاده بود، به چیزی بیش از یادداشتبرداری نیاز نداشتم. هنوز خیلی از یادداشتهایم را از مصاحبه با بعضی از افراد جالب دارم، حتی آن مصاحبههای طولانی مجلهای. اما همانطور که سنم بالاتر رفت، احساس کردم کمتر میتوانم به حافظهام اتکا کنم و شروع به استفاده از ضبطصوت کردم. ضبطصوتهای قدیمیتر دستوپاگیر بودند و گاهی وسط مصاحبه نوار شما تمام میشد. علاوه بر اینها بعد از مصاحبه باید چند ساعت به آنها گوش میکردید. در مواردی هم اصلاً مصاحبهشونده با ضبطصوت مشکل داشت. یک بار وقت مصاحبه با «جری لوییس»1 بداخلاق، وقتی ضبطصوتم را درآوردم تا صدایش را ضبط کنم، او هم ضبطصوتش را روی میز گذاشت و شروع کرد به ضبط صدای من! در مصاحبهام با «اوا گاردنر»2 که بعدها بسیار معروف شد، که حتی «تام وولف» هم در کتاب روزنامهنگاری نوین دوباره منتشرش کرد، گاردنر اصلاً اجازه نداد صدایش را ضبط کنم. برای همین دائماً وسط مصاحبه میپریدم داخل دستشویی و سریع جملاتش را یادداشت میکردم. آخر سر گاردنر از من پرسید: «چی شده پسرم، مشکل مثانه داری؟» حالا که بهگذشته نگاه میکنم فکر میکنم سپاسگزار ضبطصوت هستم. چرا که حالا گنج باارزشی از گفتوگوهایم با افراد مختلف دارم؛ یک پینگپونگ کلامی با «آدری هپبورن»، «تنسی ویلیامز» و«باب هوپ».
«بیژن استفان»، گزارشنویس وبسایت اخبار فناوری وِرج:
درواقع، فرایند کاری من، شامل خالیکردن حافظه دستگاهم، که معمولاً گوشی آیفونم است، روی رایانه میشود و بکآپگرفتن از یادداشتهایی است که وقت مصاحبه روی دفترچه مینویسم تا مجبور نباشم هیچچیزی را پاک کنم. برای پروژههای بزرگتر هم یک فایل در «گوگل درایو» باز میکنم و فایلهای ضبطشده، عکسهایی را که گرفتهام و نسخه اولیه گزارشهایم را آنجا ذخیره میکنم.
«الیزابت اسپیِرس»، بنیانگذار وبسایت رسانهای اینسرکشن:
معمولاً تاحد ممکن صدای مصاحبهشوندهها را ضبط میکنم و در مواردی که امکانش نیست از آنها نقلقول مستقیم نمیکنم. تنها استثناء برای من وقتی است که درباره موضوعی مشغول جمعآوری اطلاعات اولیه هستم و صدای افراد را ضبط نمیکنم. چون میدانم بعداً برای مصاحبه کامل سراغشان خواهم رفت. تمام مصاحبههای ضبطشدهام دیجتالند و دلیلی هم نمیبینم که بعد از انتشار، فایل مصاحبهها را پاک کنم.
فکر میکنم این مسئولیت روزنامهنگاران است که تا جایی که میتوانند دقیق باشند. یک فرد منطقی میداند که حافظه انسان خطاپذیر است و یادداشتهایی که سریع و احتمالاً با دقت پایینتر نوشته شدهاند، ممکن است بعداً بهشکل ناخواسته اشتباه تفسیر شوند. اگر در نقش یک روزنامهنگار میخواهید کارتان را درست انجام دهید، چرا باید ریسک کنید؟ اینکه کسی بگوید همیشه امکان ضبط برایش وجود ندارد منطقی است اما اینکه کسی بگوید اصلاً مصاحبههایش را ضبط نمیکند، چون نیازی به این کار نمیبیند، ناشی از خودبزرگبینی است.
«سِت لیپسکی»، بنیانگذار و سردبیر روزنامه محافظهکار نیویورک سان:
من کمتر مصاحبههایم را ضبط میکنم. میتوانم بگویم در مدت نزدیک به 60 سال کار خبری شاید دهدوازده بار اتفاق افتاده است که مصاحبهای را ضبط کردهام. خیلی آهسته یادداشت برمیدارم و تنها چیزهایی را مینویسم که مطمئنم میخواهم آنها را در مطلبم استفاده کنم. تنها چیزهایی را نقلقول مستقیم میکنم که مصاحبهشونده دقیقاً آنها را گفته است. این غربالگری و دقتم در نقلقول مستقیم عبارتها و جملات کوتاهی که از آنها مطمئن هستم باعث میشود وقت مصاحبه بهشدت منتظر حرفهای مهم مصاحبهشونده بمانم.
«یاشار علی» نویسنده حقالتحریر در هافینگتنپست و نیویورک تایمز:
بدون استثناء تمامی مصاحبههایم را با دو ضبطصوت ضبط میکنم. بخشهایی از مصاحبه را که از قبل قرار است از مصاحبهشونده نقل نکنم، تنها با اجازه او ضبط میکنم. بعضی مشکلی ندارند و بعضی نمیخواهند در هیچ صورتی صدایشان ضبط شوند. در بقیه مصاحبهها یا مصاحبهشونده میبیند که من ضبطصوت را روشن میکنم یا به آنها میگویم که ضبط را شروع کردهام. هیچوقت، بههیچوجه هیچ مصاحبهای را پاک نمیکنم.
«آماندا پتروسیچ»، عضو تحریریه مجله نیویورکر:
همیشه تمام مصاحبههایم را ضبط میکنم و معمولاً با دو ضبطصوت، و اصلاً دلیلی نمیبینم که این کار را نکنم. گاهی روی نوتپد هم یادداشتهای کوتاهی برمیدارم. مثلاً موقعیتهای جغرافیایی، یا چیزی درباره شخصیت یا ظاهر مصاحبهشونده یا حتی نکتهای درباره آبوهوا. مواردی هم پیش آمده است که وسط مصاحبه خواستهام از دستشویی استفاده کنم و در آنجا خیلی سریع یکی دو پاراگراف چیزهایی مرتبط با مصاحبه را که میخواهم در یادم بماند روی گوشی موبایلم مینویسم. البته که تمام اینها برداشت یا نظر من هستند و نه نقلقولی از مصاحبهشونده. میدانم بعضی خبرنگاران تحت این عنوان که مصاحبهشونده بدون ضبطصوت «راحتتر» است از ضبط مصاحبه فرار میکنند اما همه ما میدانیم که حافظه آنقدر قابلاعتماد نیست. ضمن آنکه برحسب تجربه من، شما نمیتوانید هم دقیقاً به حرفهای مصاحبهشونده گوش دهید و هم یادداشتهای دقیق و درستی بردارید.
اگر در یک مصاحبه رودرروی معمولی نباشم، مثلاً در گزارشهایی که مدت بیشتری را با یک سوژه میگذرانید، هر وقت احساس کنم سوژه حرف مهمی میزند که باید ضبطش کنم شروع به ضبط مصاحبه میکنم. هرچند ممکن است این کار برای سوژه چندان خوشایند نباشد اما بههرحال من خبرنگارم و آنها هم میدانند که من برای چه کاری آنجا هستم. اگر مواردی باشد که نتوانم ضبط کنم قاعدتاً یادداشت برمیدارم اما این برای من یک استثناست. من با تفسیر حرفهای مصاحبهشونده مشکلی ندارم، نگرانی من آنجاست که حرفهای کسی را اشتباهی نقلقول کنم یا حرفی را به آنها نسبت دهم که عین گفته آنها نبوده است.
علاوه بر این، شنیدن دوباره فایل صوتی مصاحبه هنگام پیادهکردن فایل صوتی واقعا آموزنده است. وقت مصاحبه، تمام حواس شما جمع محور اصلی مصاحبه است؛ به همین دلیل بعضی لحظات مهم را در حرفهای مصاحبهشونده از دست میدهید، مثل نحوه تلفظ یک اسم، لحن صدا یا مکثهایی در زمان مصاحبه. غیر از این موارد، فکر میکنم جایی که خیلی از اشتباهات خودم درس گرفتهام، همان وقتی است که مصاحبههایم را پیاده میکنم. آنجاست که خودتان میشنوید که دارید منمن میکنید، سؤال نادرستی میپرسید یا نکته مهمی را که میتوانست سؤال بجای بعدی شما باشد از دست دادید.
«لیزی جانسون»، از دبیران ارشد روزنامه سانفرانسیسکو کرونیکل:
معمولاً مصاحبههایم را ضبط میکنم، اما همیشه تمام آنها را از اول تا آخر گوش نمیکنم. وقت مصاحبه روی لپتاپ یا روی دفترچهام یادداشت برمیدارم. اگر احساس کنم مصاحبهشونده حرف مهمی زد که میدانم میخواهم آن را نقل کنم، از روی ضبطصوت یا موبایلم زمان دقیق آن بخش را یادداشت میکنم تا راحتتر آن را پیدا کنم. سپس دوباره به آن گوش میکنم تا نقلقولم دقیق باشد. سازوکار مشخصی از اینکه چه مدت فایل مصاحبههایم را نگه دارم، ندارم. بعضی از مصاحبههای قدیمیام را روی نرمافزار «آیتیونز» دارم و بعضی دیگر وقتی گوشی آیفون جدید گرفتم، پاک شدند.
«کلاید هابرمن»، خبرنگار و ستوننویس سابق روزنامه نیویورکتایمز:
اگر اشتباه نکنم «ترومن کاپوتی» گفته بود برای مصاحبههای کتاب معروفش در کمال خونسردی نه یادداشتی برداشته بود و نه قاعدتاً چیزی را ضبط کرده بود. من هیچوقت دلیل این موضوع را نفهیدم و راستش باور هم نکردم. برای من سخت است که باور کنم فردی فارغ از اینکه مثلاً چقدر باهوش است، بتواند جزئیات فراوانی از یک گفتوگو را به حافظه بسپارد.
خودم همیشه به قلم و کاغذ عادت داشتم و کلاً ترجیح دادهام از ضبطصوت استفاده نکنم. مخصوصاً در مواردی که قرار نیست، منبعی را کلمهبهکلمه نقل کنم، ضبط صدایش هم برایم موضوعیتی ندارد. گاهی حضور ضبطصوت برای بعضی مصاحبهشوندهها آزاردهنده است، حتی حالا که ضبطصوتهای کوچک در دسترس است. برای من مهمترین دلیل برای فرار از ضبط مصاحبههای معمولی سخت بودنش است. گوشکردن به تمامی آن حرفها و پیادهکردنشان مخصوصاً وقتی باید سریع مطلب را تحویل دهید کار زمانبر و سختی است.
البته استثناهایی هم وجود داشته است. همیشه وقتی قرار بوده که حرفهای فردی را در گزارشم بهدفعات نقل کنم، مصاحبه را ضبط کردهام. در سالها کارم در نقش خبرنگار داخلی یا خبرنگار مقیم در سایر کشورها، با رؤسای جمهور و نخستوزیران و مقامات رسمی بسیاری مصاحبهکردهام و همیشه آنها را ضبط کردهام. فکر میکنم آخرین چیزی که یک خبرنگار بخواهد این است که حرف اشتباهی را به رهبر سیاسی یک کشور دیگر نسبت دهد و یک فاجعه راه بیندازد. فکر میکنم ضبط مصاحبه در این موارد، بهنوعی در حکم حفاظت خبرنگار از خودش باشد.
الگوی مشخصی هم برای حفظ مصاحبههایم نداشتم. بعضی از آنها را زود پاک کردم و بعضی از آنها را حتی بعد از مرگ مصاحبهشوندهها هم نگه داشتم. باید اعتراف کنم در بعضی موارد، حرفی را که از منبعی بر اساس یادداشتم هنگام مصاحبه نقلکردم دقیقاً همان چیزی نبود که ضبط کرده بودم. اصلاً منظورم این نیست که حرف مصاحبهشونده را تغییر دادم، اما کلمهبهکلمه با حرفهای او یکسان نبود. مثلاً منبع در ضبطصوت گفته است «نمیبایست» و من «نباید» را از او نقل کردم. راستش مخصوصاً از آن زمان که خودم پا به سن گذاشتم بیش از قبل برایم غیرممکن بهنظر آمده است که کسی بتواند بسیار سریع و دقیق حرفهای کسی را یادداشت کند.
«الیزابت جین کارول»، ستوننویس مجله مد و سبکزندگی ال:
یک انبار در خانهام دارم که نصف آن با نوار کاستهای قدیمی مصاحبههایم پر شده است. در واقع با این نوارها زندگی کردهام. برای آخرین مطلبم با عنوان «خانم جین وایلد راید» مصاحبه را ویدیویی هم ضبط کردم. متوجه شدهام که افراد دوست دارند بهنوعی مقابل دوربین بازی کنند و من دوست دارم شاهد این بازی باشم. برای من بهنوعی کلاس روزنامهنگاری است. گاهی اینکه شما مقابل دوربین چطور بهنظر برسید، مهمتر از آن است که واقعاً چه میگویید.
«بری نیومن» خبرنگار سابق روزنامه والاستریت ژورنال و نویسنده کتاب خبری برای خودم: یافتن و نگارش گزارشهای رنگارنگ:
در 30 سال اول کاریام، کمتر از دستگاههای ضبطصوت استفاده کردم. مصاحبههایم بیشتر رودررو و در 20 سال دوم در خارج از کشور و با حضور مترجم بود. وقتی مصاحبهشوندهها میبینند که شما مشغول یادداشتبرداری هستند سرعت حرفزدنشان را پایین میآورند به شما وقت بیشتری برای یادداشت میدهند. بنابراین حضور ضبطصوت ضروری نبود.
وقتی در سال 1997 به آمریکا برگشتم، ضبطصوتهای دیجیتال در دسترس و ارزان بود و شروع به استفاده از آنها کردم، خصوصاً در مصاحبههای طولانی و بلند تلفنیام. این مصاحبهها معمولاً پر از اطلاعات تخصصی با وکلا، پزشکان، محققان یا مقامات اجرایی بود. از ضبطصوت برای پیداکردن نقلقولهایی طلایی یا مواردی مثل این استفاده نمیکردم. وقت پیادهکردن مصاحبهها به ارزش ضبطصوت بیشتر پی بردم. بدون آنها فهم موارد پیچیدهای مثل قوانین مهاجرت ممکن نبود. بدون این فایلهای پیادهشده مطمئناً اشتباهات دوران کاریام بیشتر از چیزی بود که تا حالا انجام دادهام.
«نانسی جوسیلز»، روزنامهنگار و نویسنده کتاب حلقه پرزرق و برق:
من همهچیز را ضبط میکنم و تا جای ممکن یادداشت هم برمیدارم. ضبط مصاحبه، برای من خیلی مهم است، نهفقط برای آنکه دقت و صحت مطلب را بالا میبرد که لحن و رنگ کلام مصاحبهشونده را هم ضبط میکند. از آنجا که من با نوجوانان بسیاری برای کتابم مصاحبه کردهام، دوست داشتم طرز بیان دقیق و ریتم کلامشان را هم داشته باشم، چیزی که شما در یادداشتبرداری نمیتوانید انجامش دهید. وقت مصاحبه یادداشت هم برمیدارم تا برخی نکات مهم و همینطور احساسات مصاحبهشونده را بهخاطر بسپارم.
حالا با آمدن گوشیهای آیفون، عکس هم میگیرم (اگر خودشان مشکلی نداشته باشند) تا بتوانم هنگام نوشتن گزارشم لباسی که پوشیده یا خانهشان را بهخاطر بیاورم. زمانی که از نوارهای کاست برای ضبط مصاحبهها استفاده میکردم، جعبه بزرگی از آنها در خانه داشتم. اما حالا همه را روی رایانهام ذخیره میکنم. با آنکه متن پیادهشده مصاحبههای قدیمیام را دارم، اما متأسفانه بیشتر کاستها را دور انداختم و حالا خیلی پشیمانم. نوار مصاحبههایی از «گوئینت پالترو»3 یا «دونالد ترامپ»! کی فکرش را میکرد!؟ فکر میکنم باید آنها را بهعنوان یادگارهای حرفهای نگه میداشتم.
«گِی تِلیس» روزنامهنگار ادبی و نویسنده چندین کتاب ازجمله پادشاهی و قدرت:
از ضبطصوت بیزارم. نه هیچوقت یکی داشتم و نه اصلاً میدانم که چطور میشود با یکی از آنها کار کرد. حتی موبایل هم ندارم و کلاً دوست ندارم با آدمها پشت تلفن حرف بزنم. دوست دارم آنها را رودررو ببینم و با صبر و محترمانه به آنها گوش کنم. حین مصاحبه به حالات آنها و نشانههای دیگری از احساس و تفکرشان دقت میکنم و معمولاً از آنها مثلاً میپرسم «وقتی این حرف یا آن جمله را داشتی میگفتی به چه فکر میکردی؟» آنها واقعا گاهی بهشکل حیرتآوری خودشان را آزادانه بیان میکنند. این همان چیزی است که بعدتر میتوانم در نوشتهام به زبان خودم بیان کنم. در مطالبم بیش از آنکه نقلقول کنم، حرف آنها را با تفسیر و تأویل خودم مینویسم. بله، یک خبرنگار خوب باید نویسنده خوبی هم باشد. نگرانی من آن است که فناوریهای نوین خبرنگاران جوان را تبدیل به متخصصانی تنبل کند که بیشتر وقتشان را پشت لپتاپهایشان مینشینند یا به گوشیهای همراهشان زل میزنند، بهجای آنکه راه بیفتند و رودرروی آدمهای متفاوتی بنشینند که قصه آنها ارزش گفتن دارد. یک خبرنگار باید قصهگوی خوبی هم باشد. یک خبرنگار باید ماهر و کنجکاو باشد و جاهطلبیاش با شم هنری رماننویسان و نویسندگان برابری کند، البته همزمان که معیارهای بالای صحت و دقت را دنبال میکنند.
وقت مصاحبه گاهی یک سؤال را به دوسه شکل مختلف از سوژه میپرسم تا مطمئن شوم معنای کامل احساس و دیدگاه آن فرد را متوجه شدهام. گاهی وقت مصاحبه چیزهایی را از حرفهای مصاحبهشونده به زبان خودم مینویسم و گاهی آن را به او نشان میدهم و میپرسم: «ببین این چیزی است که من همین الان از تو شنیدم. امکانش هست بیشتر این موضوع را بازکنی یا میتوانی عمیقتر شوی؟»
دستگاههای ضبطصوت در دهه 1950 و وقتی من یک خبرنگار روزانه در نیویورک تایمز بودم، همهگیر شد. آنها هنر روزنامهنگاری مجلهای را نابود کرد. چطور؟ نویسنده فراموش کرد که چطور باید به سوژه «گوش» دهد و سؤال مشابهی را چندباره بپرسد، همان کاری که من میکنم. به این ترتیب تسلیم مصاحبهشونده شد، یک ستاره سینمایی یا یک سیاستمدار. به این ترتیب آنچه آنها گفتند و نه «صدای» روزنامهنگار، تبدیل به جوهر مطلب شد. متأسفانه امروز گویی نویسندگان ما شأن و منزلتی ندارند. وقتی کارم را در مجلات مختلف شروع کردم، وضعیت اینطور نبود، با حضور روزنامهنگارانی مثل «نورمن میلر»، «تام وولف»، «جوآن دیدیون» و خیلیهای دیگر. متأسفانه با تشکر از جناب ضبطصوت، بیشتر روزنامهنگاران امروز ما تندنویس هستند.
منبع: کلمبیا ژورنالیسم ریویو
پینوشتها:
- کمدین معروف آمریکایی. م
- بازیگر و خواننده آمریکایی که در فیلمهای معروفی چون برفهای کلیمانجارو و کنتس پابرهنه بازی کرد. م
- بازیگر آمریکایی که از معروفترین فیلمهایش میتوان به فیلم هفت یا شکسپیر عاشق اشاره کرد. م