چکیده: ژانر ابرقهرمانی ژانری مسئلهدار است. چطور میتوان محبوبیت قهرمانهایی را که از قدرتهای فوقطبیعی برخوردارند، لباسهای عجیبوغریب میپوشند و زمینه ایدئولوژیک محافظهکارانه دارند، توضیح داد؟ بسیاری از صاحبنظران این ابرقهرمانها را در بستر دینی تفسیر میکنند. برخلاف این رویکرد، امبرتو اکو در متنی که درباره «سوپرمن» نوشته به تحلیل این ژانر میپردازد و ردپای آن را تا اسطورههای باستان دنبال میکند و نشان میدهد که این ژانر عناصر اساطیری را با عناصر رمان عصر مدرن ترکیب کرده است. رویکرد اکو را باید با افزودن تحلیلی که به دگرگونیهای ژانر ابرقهرمانی نظر دارد تکمیل کرد. این ژانر که در فیلمهای اولیه «سوپرمن» و «بتمن» لحنی طنازانه در قبال خود داشت تغییر جهت داد و در روایتهای اخیر لحنی جدیتر اتخاذ کرده است، تغییر جهتی که باید آن را نشانه واپسروی دانست نه پیشروی. در این میان فیلم آسیبناپذیر شیامالان راهی جدید در تفسیر این ژانر باز میکند.
مقدمه
ظهور ابرقهرمانهای مجلههای کمیک یا فیلمها را غالباً پاسخی به وضع فلاکتبار بشر دانستهاند. اولین نسخه کتاب کمیک اکشن کامیکس که «سوپرمن» بار اول در آن معرفی شد، سال ۱۹۳۸ درآمد. اغلب مفسران توسل به این ابرقهرمان را واکنشی به اوضاع زمانه میدانند: ایالات متحده هنوز با رکود اقتصادی و فقر و موج جرایم دستوپنجه نرم میکرد و تهدید جریان نازیسم نیز در اروپا جدیتر میشد. در این حکم فرض آن است که وقتی دنیا آشوبناک و بیمعنا بهنظر میرسد احساس نیاز به یک قهرمان سربرمیآورد، قهرمانی که میتواند بر قساوتهای روزگار غلبه کند و، لااقل هنگام خواندن مجله، به آدمی احساس نظمداشتن و معناداشتن و هدفداشتن بدهد.